- مراقب باشین. اما وحشت نکنین.
-Dny.͜.
از نظر من در روزگاری که حتا خوردن یک دل سیر نانِ تازه تبدیل به یک رویا شده بود به دنیا آوردن یک بچه گناهی بزرگ و غیرقابل بخشش بود.
-Dny.͜.
من یک زنم!
عشق را من زادهام
و تو بیآنکه خود بدانی
از من متولد شدهای!»...
-Dny.͜.
- فشار بغض و تنهایی داشت خفهام میکرد.
خوب شد که آمدی!
ای جان شیرینم.
-Dny.͜.
دنیای پیرامون ما با چرخشی جنون آمیز در حال فروپاشی است!...
نیتا
با اشارهٔ انگشت ستارهای را نشانم داد و گفت:
- اون ستاره رو میبینی. مال منه. مال خودِ خودمه. مامانم میگه هر چی من بزرگ تر بشم ستارمم پر نورتر میشه.
-Dny.͜.
آنا با وسواس تمام درز در و پنجرهها را پوشانده بود. او نگران گرم نگهداشتن خانه بود و من نگران نشنیدن صدای شب!...
-Dny.͜.
برای انجام هر کاری همیشه یه عده تو صف موافقا جا میگیرن. یه عده هم تو صف مخالفا. مهم اینه که تو بخوای کدوم طرف صف بایستی!...
-Dny.͜.
- در حریر شبانگاهان
از پس ابرهای تیره
تو را من، به انتظار نشستهام...
mozhgan
امروز را پشت سر خواهم گذاشت
بار دیگر مچ غم را باز خواهم کرد
و دوباره و دوباره بغض را خواهم خنداند!...
گل سرخ