بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیگرانی ها | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیگرانی ها

بریده‌هایی از کتاب دیگرانی ها

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱ رأی
۳٫۹
(۲۱)
تو رفتی و من ماندم و یادت این بدترین نوع جدایی نیست؟
mah.gh
گفته بودم که من از عشق کمی‌می‌ترسم من از این "شاخه گل ده رقمی" می‌ترسم
mah.gh
من با تو این پروانگی را دوست دارم لیلای من، دیوانگی را دوست دارم پاییز از چشمان من پاییزتر نیست پاییزت از چشم ترم لبریزتر نیست از آتش مرداد پاییزم سبب کن باد بهاری را ز پاییزم طلب کن من با تو این آشفته‌گی را دوست درام صد قصه در ناگفته‌گی را دوست دارم چشمت اگر جادوگری را بس نمیکرد شرح فسون و سحر موسی کس نمیکرد صورتگرانت جان عاشق را بخواهند؟؟؟ شب را بگو از برق چشمانت بکاهند
مادربزرگ علی💝
وقتی که سرما را بلد باشم یا درد و غمها را بلد باشم تنها میان این‌همه تن‌ها باید که تنها را بلد باشم
a.m
قافیه ها اشتباه است!
هزاره ای پس از چشمان طُ
چه کسی گفته چشم‌هایت یا رفتنت رفتنیست ازیادم من هنوز از اسارت چشمت به قرار وثیقه آزادم
روژینا
تا زنده ام نخواهید فهمید چه می‌گویم، سن درخت وقتی معلوم میشود که ساقه اش قطع شود!
روژینا
نفس یعنی... تمام ظرفییت ریه‌ها از عطر تنت پر شود خوش به حال زانوانت که تورا به دوش می‌کشند و به حال دستانت که زانوانت را در آغوش...
روژینا
تو کجا اتفاق می‌افتی؟ تا همان جای شعر را جویم
m_oghab
یک بار دگر می‌شنوم عطر زنی را؟؟؟ یا بار دگر لمس کنم روح و تنی را؟؟؟ بگذار که کامل بشود جمله‌ی: "دوسَت..." یک بار نچسبان به لبم تودهنی را آن درد که بر روح و دلم رفت ندانی... تهدید نکن این‌همه زجر بدنی را
گرگ شب
وقتی که سرما را بلد باشم یا درد و غمها را بلد باشم تنها میان این‌همه تن‌ها باید که تنها را بلد باشم من هر شبی تا صبح بیدارم تا اینکه فردا را بلد باشم باران نپرسید از منِ مرداب شاید که دریا را بلد باشم آدم شدم از وحی منزل را تا سیب حوّا را بلد باشم سِرّ ِ میان پلک را بگشا تا این معما را بلد باشم من می‌روم، اینجا کسی "ما" نیست
#Mohad3h#
اول شعرم و به دنبالت تو کجای اتاق می‌افتی؟؟؟ بیت دو؟ هفت؟ نه؟ یا ده؟ تو کجا اتفاق می‌افتی؟؟؟ تو نباشی میان شعر خودم شاعرش هم غریب می‌افتد گفته باشم اگر جدا باشیم اتفاقی عجیب می‌افتد
~آلْبا~☘️
من سبز تر از جنگل انبوه شمالم اما تو پسندت شده سبز چمنی را
همتاب
دلم هوای شعر کرد، کمی‌تجسمت کنم؟ میان این همه خیال و واژه‌ها گمت کنم؟
(:Ne´gar:)
دنیا به من "من" را بدهکاراست
.ً..
بشکن تو بسوزان و ولیکن که شکستن... "واللّه روا نیست دل همچو منی را"
.ً..
چرکین است دنیایم بخواهم یا که نه این است دنیایم
یاش
بهمن ترین مرد زمستانم من بی شروعم رو به پایانم
یاش
(اجازه هست امشبی کمی‌ترانه‌گی کنم...)
mah.gh
دلم هوای شعر کرد، کمی‌تجسمت کنم؟ میان این همه خیال و واژه‌ها گمت کنم؟ بخند تا که شاه‌بیت این غزل که می‌دمد فدای لحظه‌ی تولد تبسمت کنم تو حس شعر می‌دمی‌بر این خیال مرده ام تو ابر شو به واژه‌ها که من ترنمت کنم
mah.gh

حجم

۲۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

حجم

۲۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۷ صفحه

قیمت:
رایگان