بریدههایی از کتاب دیگرانی ها
۳٫۹
(۲۱)
عاشقی حس قشنگیست ولی باور کن
شاعری حال خوشی نیست خدا میداند
روژینا
تمام روزها میخندم و شادم
ولی شبها چه غمگین است دنیایم
جهان تاوان عشقم بود، فهمیدم
چرا اینقدر سنگین است دنیایم
بدش را من فقط دیدم که میبینم
به من اینگونه بدبین است دنیایم
سیاه و مشکی و خاکستری گاهی
ببین به به چه رنگین است دنیایم
نخواهد آمد ایام خوشی "حافظ"
خدارا شکر "تضمین" است دنیایم
روژینا
چقدر جمله ی تکراری و بدی، اما
"هنوز چشم کسی بر در است" و من گاهی...
روژینا
هر شعر که بایاد تو خواندم به شب شعر
هربار به آتش زده هر انجمنی را
روژینا
یک بار دگر میشنوم عطر زنی را؟؟؟
یا بار دگر لمس کنم روح و تنی را؟؟؟
بگذار که کامل بشود جملهی: "دوسَت..."
یک بار نچسبان به لبم تودهنی را
روژینا
آن درد که بر روح و دلم رفت ندانی...
تهدید نکن اینهمه زجر بدنی را
روژینا
من هنوز اول همین شعرم
به تو آخر نمیرسد دستم
گفته باشم اگر جدا باشیم...
من از آن اتفاق میترسم
روژینا
تو نباشی میان شعر خودم
شاعرش هم غریب میافتد
گفته باشم اگر جدا باشیم
اتفاقی عجیب میافتد
روژینا
تا زنده ام نخواهید فهمید چه میگویم
هزاره ای پس از چشمان طُ
تو لایههای روشن خوابی
عکس خیال شعر در قابی
هم روشنی، پاکی، زلالی تو
تو انعکاس ماه در آبی
هزاره ای پس از چشمان طُ
چرا تا صبح بیدارم؟ چرا تا صبح میبارم؟
کسی حتی خبر از درد دلهامون نداره، نه
کسی حتی نمیدونه قراره چشم من تاکی بباره، نه
کسی حتی نمیدونه که بی هم در چه حالیم و
بازم با گریه میبوسم هم آغوشِ...... خیالیمو
هزاره ای پس از چشمان طُ
وقتی که سرما را بلد باشم
یا درد و غمها را بلد باشم
تنها میان اینهمه تنها
باید که تنها را بلد باشم
mohammd rsza
من میروم، اینجا کسی "ما" نیست
باید که "تنها" را بلد باشم
phi.lo.bib.lic
من به تو، ما و من و او و شما شک دارم
phi.lo.bib.lic
با اینکه میدانی خراب و خار و زارم
دست مرا از باده میشویی چرا تو؟؟؟
بر عشق باور داری اما مهربانم
با صدهزار اکراه میگویی چرا تو؟؟؟
تو جان به راهت خواهی و اما چرا من؟
هر مرگ دارد علتی اما چرا تو؟؟؟
من آسمانم تا ابدیک ماه دارد
در آسمان دیگری ماها چرا تو؟؟؟
acieh
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
acieh
به اندازه ی "کافی" افکار تلخ دارم!
acieh
تا در آیینه خودم را نگریدم دیدم
از کجا حال پریشان و چرا میفهمند
این همه عالم و آدم بدِ احوال مرا
شاید از صورتک چهره نما میفهمند
شاید از من که شدم از تو "شما" میفهمند
از همین خندهی مصنوعی و توخالی من
یا نهایت به همین تذکرهها میفهمند
مردم دور و زمانه من و امسال مرا
acieh
حرف سکوتم را به بغضِ نای گفتم
زیر صدای پُتکها آرام خفتم
عاشق اگر عاشق شود عاشق دگر نیست
عاشق بجز دندان بر روی جگر نیست
acieh
بی تو دنیایم پر است از بی صدایی؛ وای
خوب بنگر تا چه حد محتاج آغوشم
چون تو داری این دریغ از بینوایی؛ وای
سنگ باید بود تا این سان که بی مهری
من چه گوییم چون تو کوهی ابر سایی؛ وای
این شکیبایی ندانم گر روی هرگز
صبر نتوانم بمیرم تا بیایی؛ وای
acieh
حجم
۲۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
حجم
۲۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
قیمت:
رایگان