بریدههایی از کتاب اضطراب موقعیت
۳٫۶
(۲۴۰)
مرد ثروتمند به ثروتش میبالد چون احساس میکند که ثروت او به صورت طبیعی توجه جهان را به وی جلب میکند. در مقابل، مرد فقیر از فقر خود شرمگین است. او احساس میکند که این فقر وی را از مقابل دیدگان انسانها خارج میسازد. اینکه احساس کنیم توجه لازم را دریافت نمیکنیم، سوزانترین امیال ذات انسانی را خاموش میکند. مرد فقیر بدون اینکه به او اعتنایی شود وارد و خارج میشود و وقتی در میان جمعیت حضور دارد، همان گمنامیای را حس میکند که انگار در کلبهٔ حقیر خود پنهان شده است. در مقابل، مرد دارای مقام و امتیاز را تمام جهان میبینند. همه مشتاقاند به او نگاه کنند. کارهای وی برای عموم اهمیت دارد. کمترین حرف و حرکت او اگر نادیده گرفته شود، به نوعی غفلت است.»
Hadise Matloob
مردم تبای، هموطنانم، بنگرید بر ادیپ.
او با هوشش معمای مشهور را حل کرد،
وی به قدرت رسید، مردی فراتر از همهٔ قدرتها.
چهکسی میتوانست شکوه او را بیهیچ حسدی تحمل کند؟
حال بنگرید که در دریای ژرف تیرهبختی غرق شده است.
حال همانطور که مینگریم و منتظر روز آخریم،
هیچ انسانی را خوشبخت ندانید مگر اینکه مرده باشد، که آن زمان بالاخره از درد رهایی یافته است.
Meysam
وقتی اتفاقات آنطور که دوست داریم رخ نمیدهند، بهتر است امیال خود را اصلاح کنیم تا اینکه بخواهیم جهان را تغییر دهیم.»
Bahar Abdalvand
توجه دیگران برای ما اهمیت دارد چون ما به شکی ذاتی به ارزش خود مبتلا هستیم که در نتیجهٔ آن تمایل داریم تا به ارزیابی دیگران اجازه دهیم نقشی تعیینکننده در چگونگی نگاه ما به خودمان بازی کنند. حس هویت ما زندانی داوری آنهایی است که در میانشان زندگی میکنیم. اگر آنها از شوخیهای ما سرگرم شوند، به قدرت سرگرمکنندگی خودمان مطمئنتر میشویم. اگر آنها ما را تشویق کنند، حس میکنیم شایستگی بالایی داریم
احسان رضاپور
ثروتمند بودن حقیقی نیازی به دارایی فراوان ندارد، بلکه نیاز به چیزی دارد که فرد آرزوی آن را دارد. ثروت چیزی مطلق نیست. بسته به میل هرکس نسبی است. هر بار که ما آرزوی چیزی را در سر میپرورانیم که نمیتوانیم از عهدهٔ هزینهاش بربیاییم، فقیرتر میشویم.
mehdi pashazade
آرنولد میگوید که هر اثر بزرگ هنری (مستقیم یا غیرمستقیم) علامت «آرزوی از بین بردن خطای انسانی، پاک کردن سردرگمی و کم کردن بدبختی آنان» را بر خود دارد. درست همانطور که همهٔ هنرمندان بزرگ لبریز از این آرزو هستند که «وقتی جهان را ترک میکنند، آن را نسبت به چیزی که تحویل گرفته بودند به جایی بهتر و شادتر تبدیل کرده باشند.»
هنر پژوه
به قول شوپنهاور «هر سرزنشی تنها زمانی آزاردهنده است که کاملاً درست باشد. هرکس که واقعاً بداند لایق سرزنش نیست، میتواند با تحقیر در موردش رفتار کند و این کار را خواهد کرد.»
اگر بخواهیم این پند مردمگریزانهٔ فلسفی را به گوش بگیریم، باید از وسواسهای بچگانهٔ حفظ موقعیت خود بگذریم. کاری که در هر صورت غیرممکن است و کاری که در تئوری از ما میخواهد با هرکسی که زمانی در مورد ما فکری منفی داشته دوئل کنیم؛ یا آنها را بکشیم یا به دست آنها کشته شویم و در عوض رضایت داشته باشیم که ارزش خودمان را درک کردهایم.
هنر پژوه
وقتی نابرابری، قانون عمومی جامعه باشد، بزرگترین نابرابریها هم توجهی جلب نمیکنند. اما وقتی همهچیز کم و بیش برابر باشد، کوچکترین تفاوت مورد توجه قرار میگیرد
Ali
اگر به شکل سنتی، فقر جریمهٔ مادیِ موقعیت اجتماعی پایین است، بیتوجهی و برگرداندن نگاه، جریمههایی احساسیاند که ظاهراً دنیای پر از اشرافیگری نمیتواند دست از تحمیل آن بر کسانی که موقعیتی ندارند بردارد
Javad Mokhtari
«دست کشیدن از ظواهر دنیایی به همان اندازه مایهٔ راحتی و سعادت است که دستیابی به آنها.
ali
این وکیل و تاریخشناس فرانسوی درحالیکه در دههٔ ۱۸۳۰، در ایالات متحدهٔ جوان مشغول گشت و گذار بود، بیماریای را تشخیص داد که روح شهروندان جمهوری جدید را در برمیگرفت. او مشاهده کرد که آمریکاییها دارایی زیادی دارند، اما وفور نعمت آنها جلوی این را نمیگرفت که بیشتر نخواهند یا هر بار که میدیدند کس دیگری چیزی دارد که آنها ندارند رنج نبرند. در بخشی از کتاب دموکراسی در آمریکا (۱۸۳۵) با عنوان «چرا آمریکاییها معمولاً در اوج کامیابی، اینچنین بیقرارند» بررسی بینظیری از رابطهٔ بین نارضایتی و انتظارات بالا، حسد و برابری ارائه میدهد:
کاربر ۱۹۱۸۲۳۱
تنها زمانی میتوانیم خودمان را خوشبخت بدانیم که به اندازه یا حتی بیشتر از افرادی داشته باشیم که با آنها بزرگ شدهایم، در کنارشان کار کردهایم، آنها را مثل دوست در کنار خود داشتهایم یا در قلمروی عمومی مشترکی قرار گرفتهایم
Pariya
افرادی که موقعیت ندارند، افرادی نامرئیاند. دیگران با آنها بیادبانه رفتار میکنند، وجودشان پایمال و فردیتشان نادیده گرفته میشود.
mahtab
آرتور شوپنهاور نمونهٔ بارز مردمگریزی فلسفی میگوید: «وقتی از طبیعت سطحی و پوچ اندیشههای دیگران، تنگی نظرشان، پستی نیتهایشان، حقارت دیدگاههایشان و تعداد خطاهایشان کاملاً آگاه میشویم، کمکم به چیزی که در سرشان میگذرد بیتفاوت میشویم... آنوقت میبینیم که هرکس بیش از حد برای نظر دیگران ارزش قائل شود، بیش از اندازه برای آنان احترام قائل است.»
عرولی
چیزی که، چاپلوسانه، به آن خرد جمعی گفته میشود، معمولاً کمی بیشتر از بیخردی جمعی بوده، پر است از سادهسازی و بیمنطقی، تعصب و سطحینگری: «بیهودهترین رسوم و مسخرهترین مراسم همهجا با بیان عبارت اما رسم بر این است توجیه میشود. این درست همان پاسخی است که وقتی اروپاییان از مردم خویخوی پرسیدند چرا ملخ میخورند و شپشهای تنشان را میبلعند، اینطور توضیح دادند که رسم بر این است.»
عرولی
برای کسانی که آرمان جامعهشان آنها را مضطرب یا زندگیشان را تلخ میکند، تاریخ و بیان آن نکتهای اساسی و الهامبخش را آشکار میسازد: آرمانها در سنگ حک نشدهاند. ارزشهای موقعیتی از مدتها پیش تغییر کرده، شاید باز هم در آینده، تغییر کنند.
کاربر ۲۸۲۶۹۴۰
در صورتی که سختی با تحقیر همراه نباشد، میتوان آن را برای مدتی طولانی بدون هیچ حرف و حدیثی تحمل کرد.
Nazanin Ajloo
سلسلهمراتب اجتماعی بازتاب ویژگیهای واقعی وی نیست. شخص باهوش، مهربان، کاردان، زیرک و خلاق ممکن است مشغول جارو زدن زمین باشد و شخص بیاراده، فاسد، منحط، مردمآزار و احمق در حال ادارهٔ کشور.
کاربر ۲۸۲۶۹۴۰
ارسطو در کتاب سیاست (۳۵۰ پیش از میلاد) خود میگوید: «روشن است که برخی از انسانها طبیعتاً آزادند و دیگران طبیعتاً برده و برای این بردگان، بردگی هم مصلحت است و هم صحیح.»
عرولی
او میگفت ثروتمند بودن حقیقی نیازی به دارایی فراوان ندارد، بلکه نیاز به چیزی دارد که فرد آرزوی آن را دارد. ثروت چیزی مطلق نیست. بسته به میل هرکس نسبی است. هر بار که ما آرزوی چیزی را در سر میپرورانیم که نمیتوانیم از عهدهٔ هزینهاش بربیاییم، فقیرتر میشویم. هرقدر هم که منابع داشته باشیم و هر بار که از داشتهٔ خود احساس رضایت میکنیم، میتوانیم خودمان را ثروتمند به حساب بیاوریم. هرقدر هم که داراییهای واقعیمان کم باشد.
kosar.n
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان