بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تیک‌تاک‌ زندگی؛ بر اساس زندگی شهید یوسف کلاهدوز (قصه‌ی فرماندهان ۱۸) | طاقچه
کتاب تیک‌تاک‌ زندگی؛ بر اساس زندگی شهید یوسف کلاهدوز (قصه‌ی فرماندهان ۱۸) اثر گلستان جعفریان

بریده‌هایی از کتاب تیک‌تاک‌ زندگی؛ بر اساس زندگی شهید یوسف کلاهدوز (قصه‌ی فرماندهان ۱۸)

امتیاز:
۴.۴از ۲۹ رأی
۴٫۴
(۲۹)
متوسط بودن اصلاً خوب نیست. باید ممتاز باشید
حکیمی
«هر وقت می‌خواهی کاری را شروع کنی، نگذار چراها و فایده‌ها بیایند جلو. چون آن وقت حتما تو می‌روی عقب و یک کار خوب هیچ وقت شروع نمی‌شود.»
حکیمی
وظیفه ما آموختن اخلاق به دیگران نیست. هر انسانی خوب و بد را می‌شناسد. فقط باید وجدان اخلاقی‌اش بیدار شود و این با حرف نمی‌شود.
حکیمی
یوسف با تعجب به او نگاه کرد و گفت: «هر وقت می‌خواهی کاری را شروع کنی، نگذار چراها و فایده‌ها بیایند جلو. چون آن وقت حتما تو می‌روی عقب و یک کار خوب هیچ وقت شروع نمی‌شود.»
رها
«متوسط بودن اصلاً خوب نیست. باید ممتاز باشید، در همه چیز: تحصیل، مطالعه، تفکر و حتی آمادگی جسمانی. این‌طوری امین دیگران می‌شوید. برای هر کاری به سراغ شما خواهند آمد. هنرتان در این است که شخصیت مذهبی و طرز فکرتان بر همگان پوشیده باشد. وظیفه ما آموختن اخلاق به دیگران نیست. هر انسانی خوب و بد را می‌شناسد. فقط باید وجدان اخلاقی‌اش بیدار شود و این با حرف نمی‌شود.»
f.fami
یوسف با تعجب به او نگاه کرد و گفت: «هر وقت می‌خواهی کاری را شروع کنی، نگذار چراها و فایده‌ها بیایند جلو. چون آن وقت حتما تو می‌روی عقب و یک کار خوب هیچ وقت شروع نمی‌شود.»
tadai
حالا در این خانه کوچک، یوسف خوشحال بود که بیشتر وسایل را خودش ساخته است. بعدازظهرها که از مرکز رزمی برمی‌گشت، دوش می‌گرفت، لباس عوض می‌کرد و بعد دوربین عکاسی، بوم و رنگ نقاشی را برمی‌داشت و می‌رفت سراغ کوچه‌های قدیمی و خلوت. کوچه‌های خلوتی که شاخه‌های بهار نارنج از دیوارهای کاهگلی باغ‌های آن‌ها آویزان بود. از هر منظره‌ای که خوشش می‌آمد، اول عکس می‌گرفت و بعد شروع می‌کرد به نقاشی کردن.
|قافیه باران|
روزگار به میل ما نمی‌چرخد.
هدی
یوسف مرد تنهایی بود. هم بین هنرمندها و هم بین مذهبی‌ها. او اعتقاد داشت در این دنیا تنها دین و هنر است که می‌تواند به روح انسان تعالی ببخشد و زندگی یکنواخت او را از حرکت در سطح و ظواهر زندگی جدا کند. یوسف دنیا را فقط برای زندگی خوب کردن دوست داشت والا ارزشی برای آن قائل نمی‌شد.
|قافیه باران|
کمد اتاقش همیشه پر از هدیه‌های کوچک و بزرگ بود که به بچه‌های فامیل، وقتی می‌آمدند خانه یا می‌رفت به دیدنشان، می‌داد: بسته‌های مداد رنگی و مداد شمعی، کتاب داستان، وسایل کار دستی و... هر کتابی برای بچه‌ها می‌خرید، اول خودش می‌خواند بعد هدیه می‌داد.
|قافیه باران|

حجم

۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۴۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۶,۸۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد