بریدههایی از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
۴٫۱
(۲۰۸۹)
«ترس از مرگ، از ترس از زندگی ریشه میگیرد. کسی که واقعاً زندگی کرده باشد، آماده است که هر لحظه بمیرد.»
میمْ؛ مثلِ مَنْ
آزادی مطلق، به تنهایی، هیچ معنایی ندارد.
آزادی فرصتی فراهم میکند برای معنایی بهتر، اما خودش به تنهایی هیچچیز معناداری در خود ندارد. در نهایت، تنها راه برای دستیابی به معنا و احساس اهمیت در زندگی از طریق رد گزینهها و کاهش گسترهٔ آزادی است. همچنین تصمیم به پایبندی به یک منطقه، یک بینش و یک شخص است.
این فهم در طی سالهای سفرم به آرامی به دست آمده است. همچون بیشتر چیزهای اضافه در زندگی، باید اول خودتان را در آنها غرق کنید تا بعد متوجه شوید شما را خوشحال نمیکنند.
حمید ثروت(تلگرام :hamid1408)
جامعهٔ امروز ما از طریق عجایب فرهنگ مصرفگرا و شبکههای اجتماعی و خودنمایی و هی ببین زندگی من خیلی از زندگی تو جذابتر است و... نسلی را پرورش داده که عقیده دارد داشتن تجربیات منفیای مانند اضطراب، ترس، گناه و... اصلاً خوب نیست.
عباس
حتی اگر ماشین دلقکها از رویتان رد شود و یا یک اتوبوس بچه مدرسهای رویتان بشاشند، باز هم مسئولیت شماست که مفهوم این واقعه را تفسیر و واکنشی برایش انتخاب کنید.
VahidGolnegari
این فعالیتها پرفشار، پرزحمت و اغلب ناخوشایندند. همچنین نیازمند تحمل مشکلات پیدرپی هستند. با این حال از معنادارترین و شادترین لحظاتی هستند که در عمرمان تجربه میکنیم. آن فعالیتها درد، رنج و حتی عصبانیت و ناامیدی همراه خود دارند. اما وقتی تمامشان میکنیم و بعداً به پشت سر نگاه میکنیم و برای نوههایمان تعریفشان میکنیم، چشمانمان پر از اشک میشود.
VahidGolnegari
اگرچه داشتن اقتصاد پررونق هیچ اشکالی ندارد، داشتن دغدغههای بیش از اندازه، به سلامت روحی و روانی آدم آسیب میزند. باعث میشود که بیش از حد به چیزهای ظاهری و ساختگی وابسته شوید و زندگیتان را وقف دنبال کردن سراب خوشحالی و رضایت کنید. کلید زندگی خوب، داشتن دغدغههای بیشتر نیست، بلکه داشتن دغدغههای کمتر، واقعیتر، ضروریتر و مهمتر است.
حـــامـــیـــن
سؤال جالبتوجهتر، سؤالی که بیشتر مردم هیچگاه به آن فکر نمیکنند، این است که «چه رنجی تو زندگیت میخوای؟ حاضری به خاطر چه چیزی تو زندگیت اذیت بشی؟» چون به نظر میآید که پاسخ این سؤال نقش مهمی در زندگی ما ایفا میکند.
آوا رازقندی
کسی که واقعاً ارزش نفس بالایی دارد، میتواند به بخشهای منفی شخصیتش روراست نگاه کند: «آره، من گاهی اوقات دربارهٔ پول بیمسئولیتم،» یا «آره، گاهی اوقات راجع به موفقیتهام اغراق میکنم،» یا «آره، من بیش از حد به دیگران برای پشتیبانی خودم تکیه میکنم و باید بیشتر مستقل باشم.» و... بعد اقداماتی برای اصلاح آنها انجام دهد. اما افراد حقبهجانب چون قادر به تصدیق روراست و صادقانهٔ مشکلاتشان نیستند، نمیتوانند زندگیشان را به شکل ماندگار یا معنیداری ارتقا دهند. آنها برای همیشه در تسلسل سرخوشی پشت سرخوشی خواهند ماند و مقادیر هرچه بیشتری از انکار را انباشته خواهند کرد.
msadeq
اگر به کودکی که در حال یادگیری راه رفتن است فکر کنید، میبینید که صدها بار میافتد و به خودش آسیب میزند. اما در هیچ لحظهای دست نگه نمیدارد تا با خود فکر کند «آه! راه رفتن کار من نیست. من تواناییش رو ندارم.»
اجتناب از شکست، چیزی است که وقتی بزرگتر شدیم یاد میگیریم. مطمئنم که قسمت بزرگی از آن از سیستم آموزشیمان نشئت میگیرد که بر اساس عملکرد قضاوت میکند و کسانی را که عملکرد خوبی نداشته باشند مجازات میکند. بخش بزرگ دیگری از آن، از والدین سرزنشگر یا انتقادگری میآید که اجازه نمیدهند بچههایشان به اندازهٔ کافی مرتکب خطا شوند، و آنها را به خاطر امتحان کردن چیزی جدید یا برنامهریزی نشده تنبیه میکنند.
Mohammad Ali Zareian
برخی از بهترین لحظات زندگی نه لذتبخش هستند و نه موفقیتآمیز، نه آگاهانه و نه مثبت.
Mohammad Ali Zareian
حقیقت پنهان زندگی این است. چیزی به نام رهایی از دغدغهها واقعاً وجود ندارد. بالأخره باید دغدغهٔ چیزی را داشته باشید. بخشی از زیستشناسی ماست که همیشه به چیزی اهمیت بدهیم و در نتیجه دغدغهای داشته باشیم.
پس سؤال این است که دغدغهٔ چهچیز را داشته باشیم؟ چه چیزی را برای دغدغه داشتن انتخاب کنیم؟ و چگونه میتوانیم دغدغهٔ چیزی را که در نهایت اهمیتی ندارد، نداشته باشیم؟
Mohammad Ali Zareian
وقتی که بیشتر مردم رهایی از دغدغهها را تجسم میکنند، نوعی بیاعتنایی و بیتوجهی آرامشبخش نسبت به همهچیز در ذهنشان شکل میگیرد. آرامشی که در برابر تمام طوفانها پایدار است. آنها فردی را تصور و آرزو میکنند که در برابر هیچچیز متزلزل نمیشود و در برابر هیچکس سر خم نمیکند.
نام خاصی وجود دارد برای کسی که هیچ احساس یا معنایی در هیچچیزی نمییابد: بیمار روانی. حالا چرا باید بخواهید که از یک روانی تقلید کنید، هیچ نظری ندارم.
Mohammad Ali Zareian
وقتی دغدغههای زیادی داشته باشید، وقتی که دغدغهٔ هرکس و هرچیز را داشته باشید، میپندارید که همیشه باید خوشحال و آسوده باشید و همهچیز باید دقیقاً همانطور باشد که شما میخواهید، و این حق شماست. اما این بیماری است
Mohammad Ali Zareian
درد نخی جدانشدنی از بافتهٔ زندگی است و تلاش برای بیرون کشیدنش نه تنها غیرممکن، بلکه مخرب است: تلاش برای بیرون کشیدن آن، باعث میشود همهٔ بافته از هم بگسلد. تلاش برای اجتناب از درد، یعنی داشتن دغدغهٔ بیش از اندازه برای درد. در مقابل، اگر بتوانید دغدغهای برای درد نداشته باشید، مهارناپذیر خواهید شد.
Mohammad Ali Zareian
ما آنقدر اجناس کوفتی و آنقدر فرصتهای فراوان داریم که دیگر حتی نمیدانیم دغدغهٔ کدامشان را داشته باشیم.
از آنجا که اکنون بینهایت چیزهای مختلف وجود دارند که میتوانیم ببینیم یا بدانیم، راههای بینهایتی هم وجود دارند که دریابیم عقبیم، یا اینکه به اندازهٔ کافی خوب نیستیم، یا اینکه کاستیها و نواقصی وجود دارد، و این ما را از درون میشکافد.
Mohammad Ali Zareian
ما طوری تکامل یافتهایم تا همیشه در درجهای از نارضایتی و تردید نفس زندگی کنیم، چون این موجود با نارضایتی و تردید نفس خفیف است که بیشترین تلاش را برای نوآوری و بقا انجام خواهد داد. ما طوری تنظیم شدهایم که از داشتههایمان ناراضی باشیم و تنها به آنچه نداریم، راضی شویم. این نارضایتی مداوم، گونهٔ ما را در حال جنگ و تلاش و ساخت و فتح نگه داشته است. پس درد و رنج ما ایراد تکاملی نیست؛ یک ویژگی انسانی است.
Arman Bahramnezhad
اگر بخواهید دغدغهٔ هرکس و هرچیز را بدون تفکر آگاهانه و تصمیمگیری داشته باشید، خب، در این صورت به فنا رفتهاید.
فرجی
اگر یک لحظه دست نگه دارید و واقعاً به اینها فکر کنید، متوجه میشوید که توصیههای مرسوم زندگی، تمام توصیههای مثبت و خودیارانهای که هر روز میشنوید، در واقع بر نداشتههایتان تمرکز دارند. آنها آنچه را اکنون به عنوان کمبودهای شخصی و شکستهایتان قلمداد میکنید، نشانه میگیرند، و همانها را برایتان برجسته میکنند.
Alfe
به هر حال، هیچ شخص واقعاً خوشحالی نیاز ندارد جلوی آینه بایستد و تکرار کند که خوشحال است. او به طور معمول خوشحال است.
ضربالمثلی تگزاسی میگوید: هرچه سگ کوچکتر باشد، صدای پارسش بلندتر است. یک مرد با اعتمادبهنفس نیازی ندارد که ثابت کند با اعتمادبهنفس است. یک زن ثروتمند نیازی ندارد که ثابت کند ثروتمند است. بالأخره یا آنطور هستی یا نیستی. اگر دائماً آرزوی چیزی را داشته باشی، ناخودآگاه این حقیقت را تقویت میکنی که آن را نداری.
reza
مثل آن دفعهای است که روانگردان مصرف کرده بودم و حس میکردم هرچه به سمت خانه قدم برمیدارم، خانه از من فاصله بیشتری میگیرد. بله، درست است، من الان از توهمات مصرف روانگردان خودم برای بیان نکتهای فلسفی دربارهٔ خوشحال بودن استفاده کردم. اصلاً اهمیتی نمیدهم چه فکری میکنید.
سیّد جواد
حجم
۱۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان