بریدههایی از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
۴٫۱
(۲۰۸۹)
بحران ما دیگر مادی نیست؛ وجودی است، روحی است. ما آنقدر اجناس کوفتی و آنقدر فرصتهای فراوان داریم که دیگر حتی نمیدانیم دغدغهٔ کدامشان را داشته باشیم.
Elahe_h
وقتی که یکمشت آسیب روانی جدی در زندگیمان رخ میدهد، کمکم ناخودآگاه حس میکنیم مشکلاتی داریم که هرگز قادر به حلشان نیستیم. تصور ناتوانی در حل مشکلات، باعث میشود که احساس رنجوری و درماندگی بکنیم.
اما باعث میشود اتفاق دیگری هم بیفتد. اگر مشکلاتی داشته باشیم که حلناشدنی به نظر آیند، ضمیر ناخودآگاهمان اینطور برداشت میکند که ما یا بسیار خاص هستیم یا بسیار معیوب. یعنی ما به گونهای با تمام مردم دیگر فرق داریم و قوانین باید برای ما فرق کند.
به عبارت سادهتر: حقبهجانب
آساره
درد نخی جدانشدنی از بافتهٔ زندگی است و تلاش برای بیرون کشیدنش نه تنها غیرممکن، بلکه مخرب است: تلاش برای بیرون کشیدن آن، باعث میشود همهٔ بافته از هم بگسلد.
شیلا در جستجوی خوشبختی
مشکل کسانی که مثل نقلونبات توی جیبهایشان، سرشان را از دغدغه پر میکنند، این است که چیز باارزشتری ندارند که دغدغههایشان را به آن اختصاص دهند.
mahdi khodabandeh
مشکلات هیچوقت متوقف نمیشوند. صرفاً تغییر میکنند یا بهروز میشوند.
میهمان دنیا
ما نمیتوانیم هیچچیزی یاد بگیریم، اگر اول به ندانستن خود معترف نباشیم. هرچه بیشتر اعتراف کنیم که نمیدانیم، فرصتهایی بیشتری برای یاد گرفتن به دست میآوریم.
نَــسـی
تا هنگامی که نگاهمان را به خودمان، و عقیدهمان را دربارهٔ آنچه هستیم و آنچه نیستیم تغییر ندهیم، نمیتوانیم بر اجتناب و اضطرابمان غلبه کنیم. نمیتوانیم تغییر کنیم.
feri
آنهایی که وحشت دارند دیگران چه فکری دربارهشان میکنند، افرادیاند که نگاه منفی به خود دارند و میترسند این واقعیت را در چهرهٔ دیگران ببینند.
کاربر ۴۲۸۷۶۲۵
کلید زندگی خوب، داشتن دغدغههای بیشتر نیست، بلکه داشتن دغدغههای کمتر، واقعیتر، ضروریتر و مهمتر است.
Aron Almond
چون وقتی دغدغههای زیادی داشته باشید، وقتی که دغدغهٔ هرکس و هرچیز را داشته باشید، میپندارید که همیشه باید خوشحال و آسوده باشید و همهچیز باید دقیقاً همانطور باشد که شما میخواهید، و این حق شماست. اما این بیماری است و شما را زندهزنده خواهد خورد. در این صورت، هر مشقتی را به عنوان بیعدالتی خواهید دید، هر چالشی را به عنوان شکست، هر ناخوشایندیای را به عنوان تحقیر و هر مخالفتی را به عنوان خیانت. در جهنم کوچکی به اندازهٔ جمجمهتان محبوس خواهید شد و در آتش حقبهجانبی و یاوهسرایی خواهید سوخت و دور حلقهٔ بازخورد جهنمی بسیار شخصی خودتان خواهید چرخید؛ پیوسته در حرکت، اما بدون رسیدن به هیچ مقصدی.
سوروس
رشد، فرایندی تکرارشونده و بیپایان است. ما وقتی که چیز جدیدی یاد میگیریم، از اشتباه به درست نمیرویم، از اشتباه به اشتباه کمی کمتر میرویم. وقتی چیز جدید دیگری یاد میگیریم، از اشتباه کمی کمتر به اشتباه باز هم کمتر میرویم و به همین ترتیب. ما همیشه در فرایند نزدیک شدن به حقیقت و کمال هستیم. بدون اینکه در واقع هرگز به حقیقت و کامل برسیم
ahmadreza9
علت پیشرفت خیلیها این است که به عالی نبودن خود معترفاند. متوسط هستند، معمولی هستند، اما میتوانند بسیار بهتر باشند.
sh.tavakoli
داستانهایی مثل داستان زندگی بوکفسکی، سرچشمهٔ روایتهای فرهنگی ما هستند. زندگی بوکفسکی، تجسمی از رؤیای آمریکایی است: یک نفر برای آنچه میخواهد میجنگد، هرگز تسلیم نمیشود و بالأخره به بزرگترین رؤیاهایش دست مییابد. عملاً فیلمی آماده است تا کسی بیاید و آن را روی پردهٔ سینما ببرد. ما همگی به داستانهایی مثل داستان بوکفسکی نگاه میکنیم و میگوییم: «دیدی! اون هیچوقت تسلیم نشد. هیچوقت از تلاش دست برنداشت. همیشه به خودش ایمان داشت. در برابر همهٔ دشواریها استقامت کرد و به چیزی که میخواست، رسید.»
پس عجیب است که روی سنگ قبر بوکفسکی این جمله حک شده است: «سعی نکن.»
littel dark age(محمد)
اگر دائماً آرزوی چیزی را داشته باشی، ناخودآگاه این حقیقت را تقویت میکنی که آن را نداری.
نصیری
«برای یه دنیای بدون مشکل آرزو نکن. چنین چیزی وجود نداره. عوضش برای دنیایی پر از مشکلات خوب آرزو کن.»
shahiieed
تعدادی از دوستانم را از خودم راندم.
Standing MAN
دغدغهٔ داشتن چیزهای بیشتر، برای رونق اقتصاد خوب است.
•° زهــــرا °•
بوکفسکی در جایی نوشت، «ما همه خواهیم مرد، همگی ما. عجب سیرکی! همین به تنهایی باید کافی باشد تا همدیگر را دوست داشته باشیم، ولی اینطور نیست. ما از مسائل بیاهمیت زندگی وحشتزده و ویران میشویم. ما در هیچوپوچ زندگی غرق شدهایم.»
hosein
خواستن تجربهای مثبت، تجربهای منفی است. پذیرفتن تجربهای منفی، تجربهای مثبت است. این همان چیزی است که آلن واتس از آن به نام قانون وارونه یاد میکرد؛ هرچه بیشتر به دنبال احساس بهتری باشید، احساس رضایت کمتری خواهید یافت. جست وجوی یک چیز، تنها این حقیقت را تقویت میکند که شما اکنون فاقد آن چیز هستید.
امیزمسعود
در نوجوانی به همه میگفتم که چیزی برایم مهم نیست. درحالیکه به همهچیز زیادی اهمیت میدادم. دیگران بدون اینکه حتی بدانم، بر دنیایم حکومت میکردند. فکر میکردم خوشحالی سرنوشت است، نه انتخاب. فکر میکردم عشق چیزی است که خودش اتفاق میافتد نه اینکه چیزی باشد که به خاطرش تلاش کنید. فکر میکردم که باحال بودن با تمرین و یاد گرفتن از دیگران به دست میآید نه با ابداعات شخصی.
وقتی با همدم اولم بودم فکر میکردم که تا ابد با هم خواهیم بود. وقتی که رابطهمان به آخر رسید فکر میکردم که هرگز چنین احساسی را دوباره با هیچ زن دیگری نخواهم داشت. وقتی که دوباره همان احساس را با دیگری یافتم فکر کردم که عشق به تنهایی کافی نیست. بعد دریافتم که هر شخص خودش تصمیم میگیرد که چه چیزی کافی است، و اینکه عشق میتواند هرآنچه باشد که خودمان میخواهیم.
maryam.eslami
حجم
۱۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان