بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سید مرتضی آوینی؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی شهید آوینی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سید مرتضی آوینی؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی شهید آوینی

بریده‌هایی از کتاب سید مرتضی آوینی؛ نگاهی به زندگی و زمانه‌ی شهید آوینی

انتشارات:میراث اهل قلم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۲۸ رأی
۴٫۵
(۲۸)
ای شهید، ای آن‌که بر کرانهٔ ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای، دستی برآر و ما قبرستان‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.
Elahe
اگر انسان‌هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.
Elahe
خودش در این‌باره گفته: «هنر امروز حدیث نفس است و هنرمندان، گرفتار خودشان. به فرمودهٔ حافظ، تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز. سعی کردم که «خودم» را از میان بردارم، تا هرچه هست خدا باشد. البته آنچه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست، اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه‌گر می‌شود...»
Elahe
خوف فرزند شک است و شک زائیدهٔ شرک و این سه، خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حقند... که اگر با مرگ انس نگیری، خوف، راه تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد.
m_rezaei1
مشک رنج‌های انقلاب را به دندان کشیده‌ایم و دست و پا داده‌ایم، اما رهایش نکرده‌ایم.
m_rezaei1
مرتضی می‌گوید: «شهدا از دست نمی‌روند، بلکه به دست می‌آیند.»
هدی✌
ما عاشق مسلسل و آرپی‌جی و تانک و توپ نیستیم. این‌ها همه وسایلی است که غربی‌ها برای بقای حکومت شیطانی خویش بر کرهٔ زمین آفریده‌اند، اگر راه چارهٔ دیگری برای ما وجود داشت، هرگز از این ابزار برای جنگیدن با دشمن استفاده نمی‌کردیم.
هدی✌
اگر از رفتاری یا چیزی ناراحت می‌شد، همیشه سعی می‌کرد به‌جای برخورد و یا حتی تذکر، شرایط را به گونه‌ای فراهم کند، تا تغییرات موردنظرش، خودبه‌خود اتفاق بیفتد.
هدی✌
به فرمودهٔ حافظ، تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز. سعی کردم که «خودم» را از میان بردارم، تا هرچه هست خدا باشد
هدی✌
اگر انسان‌هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.
محسن
«در ارتش‌های دنیا سربازان را با روش‌هایی غیرانسانی به جبهه می‌کشانند. ارعاب، تطمیع، تبلیغ‌های دروغین، تشجیع کاذب و ... آن‌ها در جبهه‌ها نیز ناچار هستند که سربازان خود را با تخدیر و تفریح حفظ کنند. بعد از جنگ ویتنام هزارها سرباز آمریکایی ناچار شدند که دست‌های خود را مخصوصاً دست چپ خود را قطع کنند. آن‌ها به دلیل تزریق هروئین و مرفین با سرنگ‌های کثیف و در شرایط غیربهداشتی، "قانقاریا" گرفته بودند. در جبهه‌های رژیم بعث چه خبر بود؟ انسان از فکر کردن به آن هم شرم دارد. حالا نگاهی هم به جبهه‌های ما بیاندازید.
فاطمه_فاطمه
برای همه چیز شتاب داشت؛ حتی برای جا گرفتن توی دل‌ها. این یکی را خودش هم نمی‌دانست. کافی بود چند روز با او برخورد کنی. با شتاب می‌دوید توی قلبت و شیفته‌ات می‌کرد
Zeinab sadat
سر مبارک امام عشق بر بالای نی، رمزی است بین خدا و عشاق... یعنی این است بهای دیدار
Zeinab sadat
اگر انسان‌هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.
morsalimoh
نابینا بود، اما حالی داشت وصف ناشدنی، پرسیدم: دوست نداشتی یک‌بار دیگر دنیا را ببینی؟... توقع داشتم بگوید «چرا، می‌خواستم یک‌بار دیگر حداقل مکه و مدینه را ببینم» اما گفت: «نه سید جان! در مورد چیزی که به خدا دادم و معامله کردم، نمی‌خواهم فکر کنم.»
goharshad
چند ماه پیش که از مکه برگشته بود؛ تعریف می‌کرد که در عرفات گم شده. می‌گفت: «خیلی گشتم تا توانستم کاروان خودمان را پیدا کنم، من که گم بشوم دیگر چه توقعی از آن پیرمرد روستایی.» خیلی تعجب کردم. بعدها فهمیدم که حدیث داریم هرکس درعرفات گم بشود؛ خدا او را پذیرفته است.
Elahe
آب عشق و عقل با هم در یک جوی نمی‌رفته است. عاقلان می‌گویند: خداوند عادل است. عاشقان می‌گویند: بل عدل آن است که معشوق می‌کند. عاقلان چون گرفتار بلا شوند گویند: شکیبایی ورزیم که این نیز بگذرد. اما عاشقان چون در معرکهٔ بلا درآیند گویند: اگر با دیگرانش بود میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
Elahe
شأن انسان در این است که از زمان و مکان و مقتضیات آن‌ها فراتر رود و غل و زنجیر جاذبهٔ خاک را از دست و پای روح خویش بگشاید و به مقام ولایت رسد و کسی این مقام را درخواهد یافت که از خود و آن‌چه دوست دارد، در راه خدا بگذرد و سر تسلیم به آستان قربان بسپارد و مقرب شود و خداوند درجوابش "و فدیناه بذبح عظیم" نازل کند.
m_rezaei1
شأن انسان در این است که از زمان و مکان و مقتضیات آن‌ها فراتر رود و غل و زنجیر جاذبهٔ خاک را از دست و پای روح خویش بگشاید و به مقام ولایت رسد و کسی این مقام را درخواهد یافت که از خود و آن‌چه دوست دارد، در راه خدا بگذرد و سر تسلیم به آستان قربان بسپارد و مقرب شود و خداوند درجوابش "و فدیناه بذبح عظیم" نازل کند.
m_rezaei1
شب شعر، گالری‌های نقاشی، موسیقی کلاسیک، سینما، مباحث فلسفی و ادبی، موی هیپی، ریش پروفسوری، سبیل نیچه‌ای و... اما حقیقت چیز دیگری بود. در طول سال‌های دانشجویی، تقریباً هر آنچه را که دعوی حقیقت داشت، بی‌هیچ ترس و واهمه‌ای تجربه کرده بودم. اما کم‌کم می‌فهمیدم که حقیقت نه با ادعا و تظاهرات روشنفکری و نه حتی با تحصیل و فهم فلسفه، به‌دست نمی‌آید. حقیقت چیز دیگری بود.
m_rezaei1

حجم

۱۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۱۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان