پرداختن به تاریخ فلسفه چه ضرورتی دارد؟ اساساً نسبت فلسفه و تاریخش چیست؟ آیا فلسفهورزی بدون آگاهی از تاریخ فلسفه ناممکن یا دستکم ناشیانه نمیشود؟ پرسشهایی از این دست پیشینهای به قدمت خود فلسفه دارند؛ از ارسطو، نخستین تاریخنگار فلسفه، که از سودمندی پرداختن به دیدگاههای پیشینیان به منظور کشف سویههای جدیدِ بحث یا اطمینان یافتن از موضع خود میگوید، تا مباحث پردامنهٔ اخیر دربارهٔ مزیت و ضرورت مطالعهٔ تاریخی-تکوینی فلسفه. موقعیت خاص فلسفه در میان دیگر دانشها ___ که خود تابعی از برداشتهای گوناگون از ‘ماهیتِ’ فلسفه است___ به این پرسشها دامن زده است؛ برخی، از جمله در میان فیلسوفان تحلیلی، فلسفه را همجنس علوم تجربی میدانند و مدعیاند همانطور که در آموزش علم از تاریخ علم سخنی به میان نمیآید، هنگام فلسفهآموزی نیز مطالعهٔ تاریخ فلسفه کاری عبث است. برخی دیگر فلسفه را در مقابل علوم تجربی و در زمرهٔ علوم انسانی میشمارند و از این رو فهم آن را به درک بافتار و شرایط تاریخی-اجتماعیِ
صدرا