غم صدهزار مرتبه گرد جهان بگشت
جز من نیافت همدمی از خلق روزگار
|ݐ.الف
عاشق آن نیست که هرلحظه زند لاف محبت
مرد آنست که لب بندد و بازو بگشاید
|ݐ.الف
خوابم ز چشم رفت و دل از دست و جان ز کف
بر من ز یک نیامدنت تا چها رود
|ݐ.الف
نصیحتی کنمت هرگز از بلا مگریز
که از بلا به جهان امنتر پناهی نیست
|ݐ.الف
شادیی راکه غمی هست ز پی شادی نیست
شادمان حالی ازینم که دلم غمگینست
|ݐ.الف
شادمان حالی ازینم که دلم غمگینست
|ݐ.الف
زنند طعنه که اندر جهان پناهت نیست
به جان دوست همان نیستی پناه منست
|ݐ.الف
در عمر یک نماز شهادت مرا بس است
آن دم که چون علی بود از خون وضو مرا
Ali Yeganeh