بریدههایی از کتاب مرگ یک دست سفید میپوشد
۴٫۷
(۹)
متنفرم از کلماتی که زورشان به مورچه هم نمیرسد
مـَهسـا
دریا اول دریا نبود
در/یا پنجره بود
میشد از همه سو وارد جهان شد
پناه برد
نگاه کرد
عاشق شد
تا اینکه یک سفر
همه چیز را غمگنانه بهم ریخت
مردی که مجبور به رفتن بود
یک روز پنجره را بست
و آنقدر توی خودش رفت
که از غصه آب شد
آب شد
مـَهسـا
همه ما بختبرگشتهها
خیلی ساده و همان اول
میخواستیم بگوییم: «دوستت دارم»
نتوانستیم
و یک حرف ساده را هزار سال کش دادیم...
|ݐ.الف
نگران من نباش
من حالم خوب است
فقط شنبهها دلم میگیرد
و یکشنبهها
و دوشنبهها
و سهشنبهها
و چهارشنبهها
و پنجشنبهها
و جمعهها...
|ݐ.الف
جهان جذام گرفته رفیق
کافیست بگویی
«دوستت دارم»
تا همه از تو بگریزند
|ݐ.الف
دلخوشیهایم کم نیستند
میتوانم به تو فکر کنم
یا میتوانم به تو فکر کنم
یا میتوانم به تو فکر کنم
یا میتوانم به تو فکر کنم
یا...
|ݐ.الف
«12 شب» نای یک شدن ندارد...
phi.lo.bib.lic
نیستی
و تمام روزها «مبادا» هستند
کاش کمی از صدایت را
زیر بالشم نگه داشته بودم
|ݐ.الف
دلگرمی...
حضورت
دیدن اتفاقیِ آشنایی نزدیک
در شهری دور است
برای مسافری که همه چیزش را
در ایستگاه گم کرده است....
karen
برفی نا بهنگامم
که بر زخمهایش نمک پاشیدهاند...
|ݐ.الف
نیستی
و تمام روزها «مبادا» هستند
کاش کمی از صدایت را
زیر بالشم نگه داشته بودم
|ݐ.الف
دلم لک زده برای یک قرار معمولی
گوشهی کافهای معمولی
دو صندلی خالی معمولی
و فنجانی چای تلخ..
|ݐ.الف
مرگ دارد دگمههای پیراهنش را میبندد
حاضر میشود تا مرا ببرد
|ݐ.الف
غروب
و چشمهای لاکپشتی که
چند قدمی دریا به پشت افتاده است...
|ݐ.الف
بر سر تفنگها،
این رویاهای من است که هی خطور میکند
آمار دقیقی از تلفاتم نیست
|ݐ.الف
چقدر دیر میفهمد
عشق شعبدهای است
که مثل بقیه یک روزی لو میرود
|ݐ.الف
ساحل قرار نیست همیشه نشانه نجات باشد
نهنگ هم که باشی
یک جایی آب از سرت میگذرد
|ݐ.الف
«ساقی!
بیار باده و
با محتسب بگو
انكار ما مكن
كه چنین جام جم نداشت»
|ݐ.الف
سرو صد ساله را
مرد همسایه امروز برید
میگفت: خراب کرده نمای سنگی سیاه خانهاش را
میگفت: درخت هم اینقدر بزرگ...
|ݐ.الف
فکرم
هر شب با پیراهن سفید به خانه بخت میرود
و صبح با پیراهن سیاه برمیگردد
|ݐ.الف
حجم
۷۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۷۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان