«کسی که مسئله را طرح کرده از قبل جوابش را میدانسته. حلکردن مسئلهای که میدانی جوابی برایش وجود دارد مثل بالا رفتن از کوه است با یک راهنما، دنبالکردن ردِ پای کسی دیگر. در ریاضیات حقیقت، آن بیرون در جایی است که هیچکس نمیشناسد، فراسوی تمام راههای پاخورده. و همیشه هم در قلهیکوه نیست. ممکن است در شکافی روی هموارترین صخره یا جایی عمیق در یک دره باشد
احسان
«بنابراین شاید بخواهی بدانی کجا میشود یک خط واقعی پیدا کرد ــ و جواب این خواهد بود، فقط اینجا.» دوباره به سینهاش اشاره کرد درست مثل همان وقتی که اعداد فرضی را یادمان داده بود. «حقایق ازلی اساساً غیرقابل رویتاند، و نمیتوان آنها را در چیزهای مادی یا پدیدههای طبیعی پیدا کرد، یا حتا در احساسات بشری. ریاضیات، اما میتواند به آنها وضوح و نمود ببخشد ــ درواقع هیچچیز نمیتواند جلوی این کار را بگیرد.»
احسان