بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خداحافظ سارایوو | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب خداحافظ سارایوو اثر آتکا رید

بریده‌هایی از کتاب خداحافظ سارایوو

۴٫۵
(۱۴)
در نظرم فروشندگان بازار سیاه، انسان‌های حقیری بودند که از بیچارگی ما برای خودشان ثروت جمع می‌کردند.
n re
عاشقِ بودن در کنار مادر بودم. او همیشه همه‌چیز را می‌دانست.
n re
آیدا بلند شد و ژاکتش را برداشت: «من با یک صرب ازدواج کرده بودم. اما سال‌ها پیش ترکش کردم.» مایک پرسید: «واقعاً؟ به این خاطر که صرب بود؟» «نه، به این خاطر که عوضی بود.» آیدا به خشکی جواب داد و ما همه خندیدیم.
armind
«تلویزیونت رو خاموش کن! تمام صبح داشتی استفاده میکردی، یک نوبتی هم به ما بده.» تلاش همسایه‌های دیواربه‌دیوار هامو برای سازمان‌دهی استفاده‌شان از منبع برقی که تازه پیدا کرده بودند، مرا به خنده می‌انداخت.
armind
شما آدم‌هایی که جنگ را شروع کردید، شما آدم‌هایی که عزیزان ما را می‌کشید، شما آدم‌هایی که خانه‌های ما را می‌سوزانید، سلاح‌هایتان را زمین بگذارید، درنده‌خویی‌ای که کسی به آن نیاز ندارد را کنار بگذارید، شما هیچ‌وقت قادر نخواهید بود قلب‌های ما را از آنهایی که مرده‌اند جدا کنید زیرا آنها جاودانه در ذهن ما می‌مانند.
n re
این روزها بچه‌ها هرچقدر دوست داشتند در رخت‌خواب می‌ماندند. چیزی نبود که به‌خاطرش بلند شوند.
n re
دیدن رفتن او وحشتناک بود، به‌خصوص که نمی‌دانستیم آیا دوباره او را خواهیم دید یا نه.
n re
گریستیم و به جنگی که این شرایط را به سرمان آورده بود لعنت فرستادیم.
n re
خیابان بیرون پادگان شلوغ بود و ماشین‌ها دائماً در حرکت بودند اما زندگی در پادگان متوقف شده بود. هیچ‌چیزی برای انجام دادن نبود؛ نه مدرسه‌ای برای رفتن و نه هیچ برنامه‌ای برای پناهجویان. آینده‌مان نامشخص بود. همه منتظر اتفاقی بودند.
n re
فهمیدم، کسانی هستند که شرایطشان خیلی بدتر از ما است و تصمیم گرفتم هیچ‌وقت شکایتی نکنم.
n re

حجم

۳۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان