بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خداحافظ سارایوو | طاقچه
تصویر جلد کتاب خداحافظ سارایوو

بریده‌هایی از کتاب خداحافظ سارایوو

۴٫۵
(۱۴)
خیابان بیرون پادگان شلوغ بود و ماشین‌ها دائماً در حرکت بودند اما زندگی در پادگان متوقف شده بود.
armind
گور بابای سازمان ملل، تا اونا بیان تصمیمی بگیرن، همهٔ ما مردیم.
armind
«اگر سازمان ملل واقعاً ازمون دفاع می‌کرد، مشکلی نبود اما تمام کاری که اونا انجام می‌دن اینه که هر روز تعداد حملات مرگ‌بار به شهر رو ثبت می‌کنن، انگار ما نمی‌تونیم خودمون بشماریم‌شون. هیچ‌کس احترامی برای این سازمان قائل نیست. ما اینجا بهش می‌گیم ملل بی‌خاصیت.»
armind
همه به چیزی احتیاج داریم که بهش باور داشته باشیم
سارا خانم
به امید روزی زندگی می‌کنم که دوباره همه باهم باشیم.
armind
بعد از ماه‌ها مخفی شدن، مردم بیرون زدند و نسبت به این واقعیت که زخمی یا کشته شدن بخشی از سرنوشت است، تسلیم شدند.
سارا خانم
شگفت‌زده بودم که چطور وقتی پای بچه‌ها در میان است همه‌چیز تازه و نو خواهد بود.
n re
«این‌که چیزی رو تو اخبار ببینی یک چیزه، اما اینکه از نزدیک درکش کنی، یک چیز دیگه است.»
armind
اندرو گرفته گفت: «پدرم خیلی مریضه، سرطان داره.» «وای متأسفم. امیدوارم بهتر بشه.» مرگ برایم تبدیل به بخشی معمولی از زندگی شده بود، به ذهنم نرسیده بود که مردم جاهای دیگر هم با آن مواجه می‌شوند.
armind
عجیب بود که جنگ، به‌جای اینکه ما را به‌هم نزدیک‌تر کند، بیشتر از هم دور کرده بود.
armind
در نظرم فروشندگان بازار سیاه، انسان‌های حقیری بودند که از بیچارگی ما برای خودشان ثروت جمع می‌کردند.
n re
عاشقِ بودن در کنار مادر بودم. او همیشه همه‌چیز را می‌دانست.
n re
آیدا بلند شد و ژاکتش را برداشت: «من با یک صرب ازدواج کرده بودم. اما سال‌ها پیش ترکش کردم.» مایک پرسید: «واقعاً؟ به این خاطر که صرب بود؟» «نه، به این خاطر که عوضی بود.» آیدا به خشکی جواب داد و ما همه خندیدیم.
armind
«تلویزیونت رو خاموش کن! تمام صبح داشتی استفاده میکردی، یک نوبتی هم به ما بده.» تلاش همسایه‌های دیواربه‌دیوار هامو برای سازمان‌دهی استفاده‌شان از منبع برقی که تازه پیدا کرده بودند، مرا به خنده می‌انداخت.
armind
شما آدم‌هایی که جنگ را شروع کردید، شما آدم‌هایی که عزیزان ما را می‌کشید، شما آدم‌هایی که خانه‌های ما را می‌سوزانید، سلاح‌هایتان را زمین بگذارید، درنده‌خویی‌ای که کسی به آن نیاز ندارد را کنار بگذارید، شما هیچ‌وقت قادر نخواهید بود قلب‌های ما را از آنهایی که مرده‌اند جدا کنید زیرا آنها جاودانه در ذهن ما می‌مانند.
n re
این روزها بچه‌ها هرچقدر دوست داشتند در رخت‌خواب می‌ماندند. چیزی نبود که به‌خاطرش بلند شوند.
n re
دیدن رفتن او وحشتناک بود، به‌خصوص که نمی‌دانستیم آیا دوباره او را خواهیم دید یا نه.
n re
گریستیم و به جنگی که این شرایط را به سرمان آورده بود لعنت فرستادیم.
n re
خیابان بیرون پادگان شلوغ بود و ماشین‌ها دائماً در حرکت بودند اما زندگی در پادگان متوقف شده بود. هیچ‌چیزی برای انجام دادن نبود؛ نه مدرسه‌ای برای رفتن و نه هیچ برنامه‌ای برای پناهجویان. آینده‌مان نامشخص بود. همه منتظر اتفاقی بودند.
n re
فهمیدم، کسانی هستند که شرایطشان خیلی بدتر از ما است و تصمیم گرفتم هیچ‌وقت شکایتی نکنم.
n re

حجم

۳۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۵۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۳,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد