بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خاطرات خون آشام عاشق (دفتر دوم) | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خاطرات خون آشام عاشق (دفتر دوم)

بریده‌هایی از کتاب خاطرات خون آشام عاشق (دفتر دوم)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۳۲ رأی
۴٫۵
(۳۲)
تیر عاشق کُش به جان میگوری آمد فرو برد از پیشم نگاه نیگوریِ خنده‌رو (میگوری)
𝕄𝕖𝕧🍹🥢
طفلکی خیلی ساده بود که. دست‌هایش را به هم زد و گفت: «رسیدیم و رسیدیم و... کاشکی نمی‌رسیدیم و... تو راه که ما خوش بودیم و... سوار لاک‌پشت بودیم وِ...» گفتم: «چی‌چی رو سوار لاک‌پشت بودیم که. این هواپیما مشکوکه که.»
𝕄𝕖𝕧🍹🥢
ای وای! وای وای وای! خواستم بروم دنبال آقای تنگان و با نیش و فیش او را متوجه کنم که نشد. خونم به جوش آمده بود که. مانده بودم چرا؟ واقعاً چرا؟ مگر این آدم چه فرقی با شهرام داشت که؟ چرا بعضی‌ها آدمیت را به کیف پولی می‌فروشند که؟
کتاب دوست
ای امید خسته‌های روزگار سر به بالین سر به بالین سر به بالینم بذار اشک‌هایم را ببین و دَم نزن حرفی از فرشته و آدم نزن!
کتاب دوست
خنده بر هر درد بی‌درمان دواست آدمی را می‌برد به راه راست اشک‌ها را می‌کند از چشم دور زندگی را می‌کند مثل بلور
کتاب دوست
انسان‌ها یک ضرب‌المثل باحال دارند که می‌گوید: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من. ما می‌گوییم: کس نخارد ریش من، جز نیش من.
کتاب دوست
روز و شب از دل من خون می‌چکد هیچکس نیست که خون دل ما را بچشد داد و فریاد از این بی‌مِهری آب در قوری و چای در کتری
کتاب دوست
تیر عاشق کُش ندانم بر دل حافظ که زد این‌قدر دانم که از شعر ترش خون می‌چکد (حافظ) تیر عاشق کُش به جان میگوری آمد فرو برد از پیشم نگاه نیگوریِ خنده‌رو (میگوری)
کتاب دوست
ای خاطره‌های تلخ و شیرین همراه شوید با خودنویسم زیرا که با این جوهر خونین باید که شما را بنویسم... باید که شما را بنویسم
کتاب دوست
وگرنه اوقاتمان سُسی می‌شه که.»
قاتل کتاب
گفتم: «باشه، باشه که. اسم مهم نیست که، رسم مهمه که. بهتره سر چیزهای حاشیه‌ای دعوا نکنیم که. وگرنه اوقاتمان سُسی می‌شه که.» نیگوری خندید و دعوا تمام شد که. اما همه‌اش بال‌بال می‌زد که. یعنی هیجان‌زده بود و توی پوستش نمی‌گنجید که. همه‌اش به فکر آینده بود و داشت برای زندگی مشترک برنامه‌ریزی می‌کرد که. دوست داشت وقتی برگشتیم به شهرمان یک مهدکودک باز کند و خون‌آشام‌های شاد و شنگولی را تحویل اجتماع بدهد که. می‌گفت باید
قاتل کتاب
گفتم: «باشه، باشه که. اسم مهم نیست که، رسم
قاتل کتاب
سرنوشت... روزگار... سرنوشت... روزگار... واژه‌های جدید فرهنگ لغات من است که مثل اشک خونین از چشم و نیشم آویزان است که. شاید بدشانس‌ترین خون‌آشام تاریخ من هستم که. سرنوشتم مثل روزگارم سیاه است که. سرنوشتم به جای این‌که عینهو خون سرخ و گل‌منگلی باشد، سیاه و مخوف است که. و
🧚‍♂️💚𝙃𝙖𝙨𝙩𝙞💚🧚‍♂️
«بشر دوپا زود می‌شود کله‌پا پشهٔ شش‌پا می‌ماند در هوا.»
Mahsa
چند دور، دور کله‌اش چرخیدم و یک بار که دهانش را باز کرد تا از اعماق وجودش جیغ بکشد، نوک زبانش را چنان نیشی زدم که بفهمد دنیا دست کیست که. از همان نیش‌های فست‌فوتی که. بعد رفتم کنار آبسردکن که تا ده بشمارم که. یک دو سه... که... ناگهان صدای گریه‌اش قطع شد که. بعد شروع کرد به خندهٔ استارتی. یعنی مثل ماشین استارت زد:
ملیکا
من هم پشتم را به او کردم و با نفرت تمام بخشیدمش که. خون‌سالار بزرگ فرموده: «در برابر خشونت طلب‌ها، اول نرمش، دوم چرخش، سوم، اگر خود را اصلاح نکرد، نیشش.
ملیکا
انسان‌ها یک ضرب‌المثل باحال دارند که می‌گوید: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من. ما می‌گوییم: کس نخارد ریش من، جز نیش من.
ملیکا
افسوس کسی مرا نشناخت کسی تو را نشناخت کسی ما را نشناخت نیش‌های ما بیهوده آلوده شد...
ZAHRA
تازه در ادامه می‌فرماید: نمردن با سِلاح دشمن به صَلاح منه.
ملیکا
حیف نیست این روزها روزهایی که می‌آیند و می‌روند الکی بیایند و الکی بروند؟ باید فکری بکنم برای این روزها روزهایی که الکی می‌آیند و الکی می‌روند.
ملیکا

حجم

۴۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۴۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان