بریدههایی از کتاب آشنایی با فلسفه هنر
۴٫۴
(۹)
لازم نیست یک مفسر فیلم، سازنده آن فیلم باشد زیرا تکرار میکنم ساحت شناخت از ساحت آفرینش متمایز است.
Fatemah Moshref
ارسطو در فن شعر هدف غایی نمایش را رسیدن به کاتارسیس میدانست. در مورد کاتارسیس سخن خواهیم گفت. اما در همین جا و در تأیید مطالب فوق متذکر شویم که ارسطو تراژدی را به عنوان یکی از اقسام شعرْ متضمن دو امر اصلی میدانست: اول، تحول؛ یعنی تغییر از حالتی به حالت ضد آن؛ همچون جریان ادیپ که وقتی فرستاده، راز تولد او را باز میگوید، ادیپ میفهمد که ناخواسته به زنای با مادر پرداخته است. این تحول است یعنی ادیپ با صرف این آگاهی از مقام یک بیگناه به ضد آن یعنی گناهکار تغییر شکل میدهد و دوم، تعرف؛ یعنی ظهور تغییری از جهل به سوی معرفت که نتیجهاش از دیدگاه ارسطو تغییر به عشق یا نفرت در میان اشخاصی است که تقدیرشان سعادت یا شقاوت بوده است. در اینجا قصد نداریم از تراژدی، کمدی یا حماسه در فن شعر ارسطو به تفصیل سخن بگوییم که پیرامون این معنا باید به کتاب او مراجعه نمود.
esrafil aslani
در فلسفه هنر قطعاً میبایست آشنا با موضوعی باشیم که قصد تفسیر آن را داریم اما ضرورت ندارد همان تخصص را همچون هنرمند آن رشته به کمال دارا باشیم.
Fatemah Moshref
هستند کسانی که معتقدند برای تحلیل فیلم الزاماً نباید کارگردان بود زیرا در این عرصه ابزاری به خدمت گرفته میشود که ماهیتاً متفاوت با ابزار به کار گرفته شده در خلق یک اثر هنری است.
Fatemah Moshref
از جمله مباحث کلیدی در فلسفه هنر، بحث و بررسی پیرامون ماهیت هنر است.
هانیه
مقرر نیست مفسر یا فیلسوف اثری بیافریند بلکه باید بتواند آن اثر را تفسیر نموده و جایگاه هستیشناسانه آن را روشن گرداند. به زبان روشنتر ساحت آفرینش یک اثر با ساحت نقد و تفسیر آن متفاوت است و بنا به همین تفاوتْ ابزاری دیگر میطلبد. بر این اساس لازم نیست یک مفسر فیلم، سازنده آن فیلم باشد زیرا تکرار میکنم ساحت شناخت از ساحت آفرینش متمایز است.
خلاصه اینکه در فلسفه هنر قطعاً میبایست آشنا با موضوعی باشیم که قصد تفسیر آن را داریم اما ضرورت ندارد همان تخصص را همچون هنرمند آن رشته به کمال دارا باشیم.
mina shirdell
یک مفسر هرمنوتیک برای تفسیر پدیدههای هستی اینگونه نمیاندیشد که برای تفسیر هستی ناگزیر به آفریدن آن باشد (بر اساس این تز که تفسیر ما، همان آفرینش ماست). این مسئله یک سفسطه است زیرا هستی قائم به وجود مفسر نیست بلکه برای خود ساحتی مجزا و منفک دارد.
mina shirdell
فیلسوفی که قصد تبیین یک رشته هنری را دارد و به یک عبارت میخواهد بنیانهای تئوریک آن را تبیین سازد الزاماً باید با آن رشته و تخصص هنری آشنا باشد. تصور کنید فیلسوفی بخواهد از ماهیت موسیقی سخن گفته یا آن را در یک دستگاه فلسفی به نقد بکشد. به طور منطقی وی باید با موسیقی آشنا بوده و گاه در عمل، تمریناتی انجام داده باشد و اگر چنین نبود آراءش پیرامون فلسفه موسیقی جدی انگاشته نمیشود
mina shirdell
در بررسی فلسفه تاریخ، از وجود نیز سخن گفته شود لکن این وجود ماهیتی تاریخی دارد و نه فلسفی. در فلسفه علم ممکن است از چیستی اشیاء سؤال شود لکن این سؤال، متفاوت با بحث ماهیت در فلسفه است. در فلسفه، «ماهیت» از ارکان بحث است لکن در علم، به عوارض و نتایج امور بیشتر توجه میشود تا ماهیت ذاتی آنها. بنابراین در ساحت فلسفههای مضاف، موضوع هر علم مورد کاوش و کنکاش فلسفی قرار میگیرد و بدین صورت، فلسفه آن علم خاص شکل میگیرد.
mina shirdell
در فلسفههای مضافْ موضوع نه وجود است نه ماهیت، نه وحدت است نه کثرت، نه عرض است نه ذات، نه حدوث است نه قدم و نه بسیاری از مفاهیم دیگری که در فلسفه محض مورد بررسی قرار میگیرند بلکه موضوع آن، یک رشته خاص علمی است که برای بررسی فلسفی برگزیده شده است.
mina shirdell
فلسفه مضاف به علومی اطلاق میشود که موضوع یا مبحثی را (غیر از فلسفه) با متد و اصول حاکم بر استنتاج و استنباط فلسفی مورد توجه و بررسی قرار میدهند. همچون فلسفه تاریخ، فلسفه علم، فلسفه فیزیک و... . به عنوان مثال منظور از فلسفه تاریخ نه صرفاً روایتهای تاریخی است و نه تاریخ بهماهو تاریخ، بلکه فلسفهای مضاف است که با متد و ابزار فلسفی به بررسی تاریخ و تحولات آن میپردازد.
mina shirdell
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد