بریدههایی از کتاب حماسه گیلگمش
۴٫۳
(۲۰)
گفت: «زندگی جاویدی در میان نیست. آیا خانه میسازیم تا همیشه در آن زندگی کنیم؟ آیا برادران، میراثی را که تقسیم میکنند تا ابد نزد خود خواهند داشت؟ آیا طوفان رودخانه برجا میماند؟ نماد زندگی تنها سنجاقک مادهای است که تخم میپراکند و نظارهگر خورشید پرشکوه است. از روزگاران کهن تاکنون زندگی، جاوید نبوده است. ببین، خفتگان و مردگان چهسان به یکدیگر میمانند. خفتگان چون مردگانِ نقاب بر چهرهاند. وقتی تقدیر به انجام میرسد، چه فرقی است بین خداوندگار و بنده؟ وقتی اننوناکی، داوران و مامتون (مادر سرنوشتها) گرد آمدند، با یکدیگر تقدیر انسانها را معین کردند. مرگ و زندگی را برقرار داشتند، لیکن روز مرگ را آشکار نساختند.
ar_man
«گیلگمش اینسان شتابناک به کجا میروی؟ تو هیچگاه آن زندگی را که در جستوجویش هستی نخواهی یافت، وقتی خدایان انسان را آفریدند، مرگ را قسمت او قرار دادند، اما زندگی را برای خود نگاه داشتند. لیکن تو گیلگمش، اندرون خود را از طعام نیکو آکنده ساز، شب و روز، روز و شب در پایکوبی باش، شادمانی و جشن و طرب را پیشه کن. پوشاک نو به تن کن. در آب تن را بشوی، به کودک خردسالی که دستهایت را گرفته است مهر بورز و همسرت را در آغوش خویش شادمان ساز. چون این نیز قسمت انسان است.»
ar_man
هفت شبانهروز بر او گریستم تا بدنش کرم گذاشت. سرانجام برادرم مرا از مرگ در هراس افکنده است. سرانجام برادرم مرا آواره بیابان کرده است. سرنوشت او را برنمیتابم. چهگونه میتوانم خاموش باشم. چهگونه میتوانم آرام گیرم؟ او خاکستر شده است و من نیز خواهم مرد و تا ابد در خاک جای خواهمگرفت.
ar_man
گیلگمش گفت: «هنوز آن زمان فرانرسیده تا برایم قربانی و فدیه تقدیم کنند، تابوت مرگ روان نخواهد شد و پارچهٔ سهلا برای کفن من نخواهند برید. هنوز زمان آن فرانرسیده تا امت من اندوهگین شوند یا تودهٔ هیزم در خانهام افروخته گردد و مسکنم را در آتش بسوزانند.
ar_man
:Atramhasis حماسهای که به زبان اکدی نوشته شده و حکایتی است دربارهٔ تنبیه و مجازات انسان با عواملی چون مرض و سیل.
Hanieh Sadat Shobeiri
کاملترین نسخه در زبان آشوری است. ابتدا روی دوازده لوحه شش سطری نوشته شده و هر لوحه تقریباً مشتمل بر صد خط بود. پارههایی از دوازده، لوحه هنوز موجودند، تقریبا همگی متعلق به کتابخانه پادشاهی نینوا هستند و قدمت آنها به سده هفتم پیش از میلاد میرسد.
Hanieh Sadat Shobeiri
سپس زانو زدم، بر زمین نشستم و گریستم. اشک بر چهرهام جاری شد. چرا که در هر سو آب بیحاصل بود. به عبث در جستوجوی زمین نگریستم. لیکن چهارده فرسنگ آن سوتر کوهی نمایان شد و در آنجا کشتی پهلو گرفت روی کوه نیصیر کشتی ثابت ماند.
Hanieh Sadat Shobeiri
برای ما «جریانهای گردابی اقیانوس» دورتر از حاشیهٔ افق صاف قرار ندارد، بلکه در انتهای محدودهٔ قدرت تلسکوپهاست در ظلماتی غیرقابل نفوذ، جایی که توان چشم و یاورهای مکانیکی آن تسلیم میشوند. جهان ما شاید بسیار پهناورتر باشد، اما همچنان در مغاکی ژرف پایان مییابد که همان آبهای زیرین و زبرین نادانی ماست. همان دیوها در انتظار ما نیز هستند: «شیطانِ زمان»، و دست آخر ما به همان محلی که از آن شروع کردهایم بازمیگردیم، مثل گیلگمش که «به سفر درازی رفت، فرسود و از فرط مشقت از پا درآمد و در هنگام بازگشت روی لوحی تمام داستان را نگاشت.»
Hanieh Sadat Shobeiri
مثل شکستن یک طلسم است. وقتی که در پایان زحمات و جستوجوها غنیمتی به دست میآوریم، ناگهان همهچیز به وضع عادی برمیگردد و به همان جایی میرسیم که از آن شروع کردهایم. تحسین ملالآور، دیوارهای بیمانند شهر، تمام آرمانهای والایی که در جستوجوی آن بودهایم: جوانی، زندگی ابدی و دوست گرامی همه از دست رفتهاند.
Hanieh Sadat Shobeiri
Endymion: در افسانههای یونانی جوان زیبایی در کوه لاتموس در کاریا که سلنه (ماه) عشق او بود. زئوس او را عمر جاودانی و خواب ابدی عطا کرد. به قولی دیگر سلنه او را به خواب فروبرد تا دیدار شبانهاش از او قرین آرامش باشد.
Hanieh Sadat Shobeiri
حجم
۲۳۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۲۳۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
۵,۶۰۰۳۰%
تومان