بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر

بریده‌هایی از کتاب استالین جوان؛ از تولد تا انقلاب اکتبر

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۸از ۵۵ رأی
۳٫۸
(۵۵)
«لنین و استالین بعد از گفتگویی کوتاه به اتفاق هم خانه را ترک کردند...» تنها چند روز بعد، این دو مرد ژولیده ریزنقش، که حالا در لباس مبدل و به‌صورت ناشناس در خیابان‌های پتروگراد قدم می‌زدند، امپراتوری روسیه را به زیر سلطه خود درمی‌آوردند. آن‌ها اولین حکومت مارکسیستی جهان را به وجود می‌آوردند، تا پایان عمر در رأس حکومت باقی می‌ماندند، میلیون‌ها نفر را در مسلخِ بی‌رحمانه ایدئولوژی آرمانشهری خویش قربانی می‌کردند و در مجموع برای مدت سی‌وشش سال بر امپراتوری بزرگ روسیه حکم می‌راندند.
imaanbaashtimonfared
«استالین قبل از ازدواج یک کمی مزه کاراکترِ مشکل نادیا را چشیده بود. نادیا جواب استالین را می‌داد و حتی در بعضی موارد او را سرجای خود می‌نشاند.» مبارزه‌طلبی این دخترمدرسه‌ای زیبا و پرشور با آن چشم‌های کولی‌وار درخشانش به احتمال زیاد برای استالین جالب بود. اما ترکیبِ فوق نهایتآ شوم و مرگبار از کار درمی‌آمد.
imaanbaashtimonfared
نادیای دختر مدرسه‌ای، بنابه گفته خواهرش آنا، «خیلی پرنشاط، خودجوش و با روحیه بود.» اما این دختر در یک خانواده آسمان جُلِ خانه به‌دوشِ مشکل‌دار بزرگ شده بود. مادر نادیا زنی بی‌قید و بند از حیث جنسی بود و میهمانان پرشمار و دایمی خانواده هم مزید بر علت بودند تا نادیا همواره احساس ناامنی کند. این شرایط ناگوارِ تربیتی نهایتآ منجر به بروز رگه‌هایی از جدیت و زاهدمآبی در نادیا شده و میل وی به نظم و امنیتِ روحی را تشدید کرده بود.
imaanbaashtimonfared
اما او داستان کوتاهِ «دوشنکا» ی چخوف را از همه بیش‌تر دوست داشت و حتی آن را از حفظ بود. استالین خیلی دوست داشت که راجع به زن‌ها حرف بزند. او هر زمان که صحبت زنان سبکسر پیش می‌آمد، می‌گفت این زن‌ها فقط محض خاطر عشاق خود زنده‌اند و گرنه هیچ موجودیت مستقلی ندارند و «دوشنکاهای واقعی همین‌ها هستند.»
imaanbaashtimonfared
کارگری که سخنانِ استالین را می‌شنید دچار این تصور می‌شد که همه حرف‌های او درست، قابل درک و ساده است، اما وی بعدآ نمی‌توانست هیچ جمله‌ای از سخنان استالین را به‌خاطر آورد. استالین از ایرادِ سخنرانی در مجامعِ عمومی اجتناب می‌کرد»، اما عجبا که شیوه بیانِ ساده و عاری از طمطراق وی برای بسیاری از مخاطبانی که نسبت به روشنفکرانِ پرزرق و برق بی‌اعتماد شده بودند، تأثیرگذارتر و متقاعدکننده‌تر بود.
imaanbaashtimonfared
همچنان که تزار پشت سر هم در جبهه‌های جنگ شکست می‌خورد، استالین باید به این فکر می‌کرده که جنگ فعلی، مثلِ جنگ ۱۹۰۴ (جنگ روس و ژاپن)، نهایتآ انقلاب را به همراه خواهد آورد
imaanbaashtimonfared
وی سکوت و ایجازگویی مردان سیبریایی را ارج می‌گذاشت و از مشاهده احترام و ایمانِ خلل‌ناپذیر آن‌ها به شمن‌ها (جادوگران) و ارواح، به رغم اعتقاد ظاهری‌ای که به نوعی اورتودوکسی بَدَوی داشتند، دچار تعجب و شگفتی می‌شد
imaanbaashtimonfared
مردان عشیره‌ای سیبری استالین را اوسیپ یا اوسکای آبله‌رو می‌نامیدند. اوسیپ درحالی‌که از سر تا پا، پوست گوزن پوشیده بود، تک و تنها به شکار می‌رفت. او در شکار به مهارت رسید و به استالین اجازه داشتن تفنگ را نمی‌داد، بنابراین ما تفنگی را به جنگل می‌بردیم و آن را در داخل یک درختِ از پیش مشخص شده جا می‌دادیم تا او بیاید و آن را پیدا کند.» استالین در سفرهای دور و درازش روباه‌های قطبی، کبک‌ها و اردک‌ها را شکار می‌کرد. هرچه می‌گذشت روستاییان احترام بیش‌تری به اوسکای آبله‌رو می‌گذاشتند؛ اوسکایی که دو مشخصه بارزش پیپ و کتاب‌هایش بود. ژاندارم سابق، مرزلیاکوف، می‌گوید: «محلی‌ها استالین را دوست داشتند. آن‌ها به دیدار او می‌رفتند و همه شب را در کنارش بیدار می‌ماندند. او هم به دیدار روستاییان می‌رفت و در میهمانی‌های عروسی آن‌ها شرکت می‌کرد.
imaanbaashtimonfared
استالین بلافاصله در نقش یک ارباب شبه اشرافزاده فرو رفت و تدریجآ از همین طریق موفق شد برای مابقی دوران محکومیت خویش ژاندارم مرزلیاکوف رابه چیزی میان پیشخدمت، گماشته و محافظِ خود تبدیل کند.
imaanbaashtimonfared
یهودی‌ها در آرمانشهرهای استالین و هیتلر هیچ‌جایی نداشتند. آن‌ها باعثِ انزجار و تحریک هیتلر می‌شدند اما استالین را عصبی و شگفت‌زده می‌کردند. استالین به‌ویژه از ذات و منشِ «مرموز» یهودیان انتقاد می‌کرد و آن را به باد حمله می‌گرفت. یهودیان از نظر هیتلر چیزی بسیار فراتر از یک نژاد، و از نظر استالین چیزی کم‌تر از یک ملت بودند.
imaanbaashtimonfared
مالینوفسکی به شیوه‌ای زیرکانه انگِ «جاسوسِ اوخرانا» را بر پیشانی بلشویک‌های معصوم می‌زد تا خودش در مظانِ اتهام و بدگمانی قرار نگیرد. اما وی عاقبت تحت فشارِ این زندگی دوگانه، به سوی فروپاشی روانی و عصبی سوق می‌یافت.
imaanbaashtimonfared
موفقیت‌های استالین حداقل تا حدی به‌خاطر دو ویژگی توأمان وی بود: تحصیلات کلاسیک (به لطف مدرسه علمیه تفلیس) و خشونت‌های خیابانی؛ او این دو ویژگی نادر را توأمان داشت؛ هم «روشنفکر» بود و هم «جنایتکار».
elnaaz_msv
در ساعت ده و سی دقیقه صبح دَم کرده چهارشنبه سیزدهم ژوئن ۱۹۰۷ در میدان مرکزی شلوغِ شهرِ تفلیس، یک کاپیتان سواره‌نظامِ شیک‌پوش ملبس به شلوارِ سوارکاری و پوتین، با یک شمشیرِ بزرگِ قزاقی آویخته به کمر، روی اسب نشسته بود و حرکاتِ نمایشی انجام می‌داد. کاپیتان همزمان مشغول شوخی کردن با دو دختر گرجی زیبای شیک‌پوش بود. دخترها درحالی‌که چترهای رنگارنگی به دست داشتند، پیستول‌هایی را در زیر لباس‌های خود پنهان کرده و آماده شلیک بودند. مردانِ جوانِ سرخوش ملبس به بلوزهای دهقانی با رنگ روشن و شلوارهای گشاد سبک ملوانی در گوشه‌های خیابان انتظار می‌کشیدند. این جوانان نیز، هفت‌تیرها و نارنجک‌هایی را در زیر لباس‌های خود پنهان کرده بودند. در گوشه‌ای از میدان، گروهی از گنگسترهای شدیدآ مسلح در میکده‌ای نشسته بودند و با خوش‌خُلقی رهگذران را دعوت می‌کردند که برای باده‌گساری به آن‌ها بپیوندند. همه این افراد منتظر اجرای نخستین اقدام چشمگیر جوزف جوگاشویلی بیست و نه ساله ــ بعدآ معروف به استالین ــ برای جلب توجه جهانیان بودن
maryam
کشیش گاچه چیلادزه در حین دورانِ دیکتاتوری استالین بارها با خود اندیشیده بود که ای کاش این دیکتاتورِ ملحد را آن روز در کوهستان کشته بود. اما استالین در آن روزها «هرکسی را تحت تأثیر خود قرار می‌داد.»
گابز
زیرا این اقدام استالین در واقع ژستِ زودگذری بود در دوران جنگ برای تحریک حسِّ وطن پرستی روسی. (نخست‌وزیر آینده شوروی در زمان برژنف) فرستاد. وی همراه این هدیه، یادداشت زیر را نیز ضمیمه کرد: «رفیق
Namik
اما غم‌انگیزترین چیز این است که آدم در تبعید کاملاعریان می‌شود و همه خصوصیات فردی خود را با تمامی جزئیات برملا می‌سازد.
نیما اکبرخانی

حجم

۱٫۶ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۵۳۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۵۳۰ صفحه

قیمت:
۲۶۵,۰۰۰
۲۱۲,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۷
۸
صفحه بعد