بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنابِ خان | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنابِ خان

بریده‌هایی از کتاب جنابِ خان

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۵ رأی
۴٫۳
(۵۵)
مادربزرگ هم  بارها گفته بود که بخشش انسان را بزرگ می‌کند...اما گاهی نباید بخشید... گاهی آنقدر اشتباهات آدم‌ها بزرگ می‌شود که بخشیدنشان به ضررمان تمام می‌شود! مثل پاک کنی که برای پاک کردن اشتباهات دیگران خودش سیاه می‌شود!...
arta
آن غریبه‌ای که در حرف‌هایم گم شد، کیست که هر شب روی قوس ماه می‌نشیند و من هر چه به سویش دست دراز می‌کنم، بیشتر به صبح نزدیک می‌شوم و خورشید دستانم را می‌سوزاند!
maryam
می‌دیدم و هر چه جلوتر آمدم تو مثل سرابی محو می‌شدی...
maryam
به سقوط فکر می‌کردم... این که هر چه بیشتر اوج بگیرد، سقوطش دردناک‌تر خواهد بود...
maryam
جهان چشمش را بست، ماه لحاف ابری‌اش را کنار زد و به رویم کشید... حالا سالهاست که خواب‌های خیس می‌بینم...
maryam
خب حداقلش این است که او سفید است، سفید خالص...نه مثل آدم آهنی زنگ میزند نه مثل آدم کوکی کسی کنترلش می‌کند، نه حتی مثل آن آدم چوبی می‌شود که دروغ بگوید و دماغش دراز شود... او هویجی به صورت دارد تا بوی این حوالی مشامش را کثیف نکند...
maryam
نمی‌دانم اطراف من چرا این همه خالیست! انگار تمام چیزهای اطرافم را به دنیای دیگری پرتاب کرده باشند...
maryam
محکم باش... وقتی دیگران از خشم شنیدن عقاید مخالفشان سرخ می‌شوند تو آنقدر قوی باش که از ترس رسوا شدن همرنگ جماعت نشوی...
tasnim
همینقدر سراب خورشید زمستان را دیده‌ای؟ می‌سوزاند اما گرمت نمی‌کند! بودن بعضی آدم‌ها هم همینطور است...همینقدر سوزان، همینقدر پوچ، همینقدر سراب...!
maryam
حق را به آنها داد و مسجد را ترک کرد!...
zohreh farahani
نباید بخشید من همیشه پاک کن‌هایم را گم می‌کردم... آنقدر اشتباهاتم را پاک کرده بودند که سیاه شده بودند... مادربزرگ نمی‌دانست! اما من از عمد آنها را گم می‌کردم... میدانم! مادربزرگ هم  بارها گفته بود که بخشش انسان را بزرگ می‌کند...اما گاهی نباید بخشید... گاهی آنقدر اشتباهات آدم‌ها بزرگ می‌شود که بخشیدنشان به ضررمان تمام می‌شود! مثل پاک کنی که برای پاک کردن اشتباهات دیگران خودش سیاه می‌شود!...
Aso
باران که ببارد، برف را با تمام سپیدی‌اش آب می‌کند! گاهی به چترها ایمان بیاور...
آمـيـنْٖ
اما شاید من هم می‌توانستم مهربان باشم اگر کمی و فقط کمی هر روز صبح بیشتر درآیینه می‌نگریستم! گفته بودم که... من اصلاً این جناب شیطان درون آیینه را نمی‌شناسم!...
آمـيـنْٖ
باورکن بعضی‌ها باید بیایند تا چیزهایی را با خود ببرند... بعضی‌ها هستشان درد دارد و نیستشان خاطرات تلخ...اما بودنشان برای زمانی تنها برای زمانی لازم است!
رفتنی
تو همیشه از رفتن حرف می‌زدی... رفتن تنها کار سخت دنیاست که تو ساده انجامش دادی!
.
چرا گوش نمی‌دهی قصه‌ای که بارها شنیده‌ای؟! اینکه نیلوفر در مرداب می‌روید...
.
گذشت زمان همیشه انسانها را نشان نمی‌دهد، گاهی گذشت زمان انسان‌ها را عوض می‌کند، اصلاً گاهی خودمان آدمها را عوض می‌کنیم...
.
گفت: امیدوارم بتوانی آسان ببخشی گفتم: هرگز نتوانسته‌ام!...
.
گذر زمان به من ثابت کرد گاهی سخت‌ترین عقیده‌ات پوچ‌ترین اندیشه‌ات می‌شود!
.
خورشید زمستان را دیده‌ای؟ می‌سوزاند اما گرمت نمی‌کند! بودن بعضی آدم‌ها هم همینطور است...همینقدر سوزان، همینقدر پوچ، همینقدر سراب...!
.

حجم

۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۴ صفحه

حجم

۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۴ صفحه

قیمت:
رایگان