بریدههایی از کتاب یک جاسوس در میان دوستان
۴٫۰
(۲۹)
او در اتومبیلش مشغول صرف برندی و شکلات بود، ناگهان بمبی از سمت جمهوریخواهان نزدیک ماشین منفجر شد که منجر به کشتهشدن سه خبرنگار جنگی همکارش منجر شدگردید.
سیّد جواد
او آشکارا جاهطلب بود، اما به اقتضای منش انگلیسی انگیزه و اشتیاق خود را پشت «ژست دنیادوستی شیرین و آسودگی خاطر» پنهان میکرد.
محمدحسین
رفاقتی که نقشی پراهمیت در تاریخ بازی کرد.
فاطمه ناظریان
سوءظن بیش از حد گاهی میتواند نتایج غمبارتری از زودباوری بیش از حد داشته باشد.
محمدحسین
«میدانی مویرا، من همیشه اعتقاد دارم که وفاداری به دوستان مهمتر از هر چیز دیگر است»
محمدحسین
«چیزی مرموز در او بود. هرگز شما را در موضوعات جدی داخل نمیکرد؛ هرچه بود طنز و کنایه بود.»
فاطمه ناظریان
وَنسیتارت مخالف سرسخت مماشات بود و باورداشت که آلمان «بهمحض اینکه بهاندازهٔ کافی احساس قدرت کند»، جنگ دیگری را آغاز خواهد کرد.
فاطمه ناظریان
اما زیر ظاهر تنآسا، عادی و «سستی اشرافمنشانهٔ» او، شخصیّتی پیچیدهتر پنهان شده بود، شخصیت یک ماجراجو با میل به خرابکاری.
فاطمه ناظریان
کلود از موسیقی، که دچار سوءهاضمهاش میکرد، بیزار بود، تمامی راهها برای برقراری ارتباط صمیمانه را «بیخاصیت» میدانست و اعتقاد داشت «بهترین راه برای برخورد با خارجیها این است که به انگلیسی سرشان فریاد بزنی.»
فاطمه ناظریان
غیرقابلاعتمادترین افراد همانهایی هستند که پس از اینکه همهچیز رخ داد، ادعا میکنند ما میدانستیم یک روز همهٔ اینها رخ میدهد.
محمدحسین
«اگر احساست درمورد چیزی بهقدر کافی قوی باشد باید جرئت آن را داشته باشی که فارغ از اینکه دیگران چه فکری میکنند، وارد آن شوی و آن را انجام دهی.»
محمدحسین
در دنیای جاسوسی، قرار نیست هیچچیز براساس تصادف رخ دهد
محمدحسین
«وقتی در کوران اخبار باشی، اطرافت را میبینی و بعد تصمیم میگیری چه مسیری را انتخاب کنی.»
محمدحسین
او اغلب لبخند میزد، اما چشمانش بهندرت میخندید. بهنظر میآمد هرگز نمیخوابد.
محمدحسین
«ظرفیت دوستیابی یک ویژگی بسیار مهم» در یک افسر اطلاعاتی است. «بخش بسیار زیادی از کار اطلاعاتی در این حوزه مربوط به شکل دادن روابط شخصی است؛ یعنی جلبِ اعتماد دیگر افراد و در برخی موارد، متقاعد کردنشان به انجام کاری خلاف قضاوت و تشخیصشان.»
محمدحسین
جرعهجرعه چای مینوشند و در کمال احترام به یکدیگر دروغ میگویند. آن دو انگلیسیاند
Amir
از اینرو نیکلاس جوان را گروهی از لَلهها تربیت کردند و بعد به مدرسهٔ درنفورد در دورسِت تحویل داده شد؛ مکانی با سنّت خشونت افراطی، حتی با استانداردهای مدارس ابتدایی بریتانیا: هر صبح بچهها را وامیداشتند برهنه داخل یک استخر آب سرد بروند، آنهم برای لذّت بردن مدیر؛ مدیری که همسرش دوست داشت عصرها، درحالیکه پاهایش را روی پشت دو پسربچه گذاشته بود و پسر سومی هم کف پایش را قلقلک میداد، با صدای بلند ادبیات اصلاحگر بخواند. از میوهٔ تازه خبری نبود، دستشوییها در نداشتند و هیچ محدودیّتی برای قلدربازی و هیچ امکانی هم برای فرار وجود نداشت.
usofzadeh.ir
او نوشت: «من دانشگاه را ترک کردم با این باور که باید زندگیام را وقف کمونیسم کنم.»
فاطمه ناظریان
فرزند یک قهرمان شایستهٔ جنگی بود که سال ۱۹۱۷ در غزه با گلولهٔ تکتیراندازی تُرک کشته شده بود.
فاطمه ناظریان
مردی با اصول تزلزلناپذیر ویکتوریایی و تعصّبات بیرحمانه.
فاطمه ناظریان
حجم
۹۵۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۹۵۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
قیمت:
۷۷,۵۰۰
۵۴,۲۵۰۳۰%
تومان