بریدههایی از کتاب سنگکوب
۴٫۴
(۱۴)
لای درزهای ذهنم و پیچ های رگه های خاکستری مغزم گم شده ام...
کاش کسی بیاید دستم را بگیرد وببرتم به عمق شناختی که عمریست دنبالشم...
و هرچه گشته ام کمتر یافته ام...گم شده ام بین اینهمه هیاهو...مرا بیابید ونجاتم دهید
kamrang
خب حالا من دوست دارم اینجوری بگردم
با دوستای خاص خودم بگردم
نمازمو بخونم یا نخونم
لاک بزنم.. آرایش کنم...می خوام بدونم به نرگس چه ربطی داره؟
_شاید تو راست بگی منیژه در مورد آزادی وانتخاب
اما وقتی تو محیطی هستی که مجبوری چندنفر دیگه رم تحمل کنی باید به نظم عمومی احترام بذاری
نظم عمومی یعنی عرف اکثریت
عرف اکثریت یعنی وقتی تو جمعی هستی که ده نفرند که هفت تاشون به حجاب معتقدند باید تو هم حجاب داشته باشی یا برعکس
_خب اینکه دوروییه!
_نه نیست.. این احترام به جمعه چون اگر برخلاف این باشی قضاوت میشی اونم ناجوانمردانه!
kamrang
امیر چی.. اونم موافقه..؟
اونم خبر داره وقتی به چشای یحیی نگاه می کنی دستات یخ می کنه...اونم می دونه از فکر دوباره دیدنش ریتم نفسات سرعت می گیره...
خبر داره یه موج ناشناس و نامرئی بین تو و اون در جریانه؟
_از خودت حرف نزن...اصلا اینطور نیست...ما دوساعتم همو ندیدیم چطور این چیزایی که گفتی ممکنه آخه.. اونم واسه من؟
_من من نکن...تمام اونایی که من من کردند آخرش قافیه رو باختند!
حواست باشه غرور و شهوت دوتا از نقاط ضعف مهارنشدنی بشره.. پس من من نکن!
kamrang
" علت بودن ما چیست؟ "
سوالی بود که همیشه تو ذهن بشر وول می خورده
مثل یه پسربچهٔ شیطونی که از ترس خراب کاریاش پاشو ببندی به پایهٔ مبل و نذاری جم بخوره...
همین قدر بی رحمانه..!
میدونی که حقشه بازی کنه، شیطنت کنه، کنجکاوی کنه.. دنیارو بشناسه..
اما درصد خرابکاریش بالاتره
و
این باعث شه از تمام حقوقش محروم شه!
همه بی رحمی اون مادرو محکوم می کنیم!
سوال یحیی مثل حق اون پسربچه س تو ذهن ما
که از ترس بیراهه رفتن پاشو می بندیم به اصولی که تو ذهنمون نهادینه شده...
kamrang
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
قیمت:
۶,۰۰۰
تومان