بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دلهره‌ی هستی | طاقچه
تصویر جلد کتاب دلهره‌ی هستی

بریده‌هایی از کتاب دلهره‌ی هستی

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۳.۹از ۷ رأی
۳٫۹
(۷)
هرچه هست، در همین دنیا است. عاقبت کار آدمی دخمه‌ای است بی‌روزن. پس: بیار باده که بنیاد عمر بر باد است. شوق زیستن طبیعی است، باید اراده زیستن هم بدان افزوده شود.
mahlagha
آیا زندگی به زحمت زیستن می‌ارزد؟ آری، باید زیست. انسان میرنده است. این سرنوشت محتوم آدمی است و باید آن را بپذیرد. به سراغ مرگ نباید رفت
پورآزاد
در دنیای فقر، ایام هفته، همانند صفحه شکسته موسیقی پیوسته می‌چرخد و همیشه همان نغمه مکرر تهی را بازمی‌گوید: شنبه، یکشنبه،... سه‌شنبه... جمعه، شنبه،... دوشنبه، چهارشنبه... جمعه،... در این زندگی، زیستن، فقط به معنای حاضر بودن است. والسلام
Naarvanam
آدمی در این دنیا، همانند موشی است که در تله گرفتار آمده باشد. بهترین کاری که عجالتآ این موش می‌تواند انجام دهد، این است که فعلا پنیر طعمه را بخورد.
پورآزاد
بیداد را هرکسی می‌فهمد. اما کسی آن را احساس می‌کند که در آن زیسته باشد.
Naarvanam
اما عظمت انسان در این نیست، بل در تصمیم او است به این‌که بزرگ‌تر از سرنوشت خود باشد، و اگر سرنوشت عادلانه نباشد، برای او فقط یک راه می‌ماند که بر آن چیره گردد: «آن راه این است که او خود عادل باشد
mahlagha
«اسطوره سی‌زیف»، که به سال ۱۹۴۲ منتشر شد، رساله‌ای است فلسفی. موضوع کتاب چنین است: رابطه جهان و آدمی گنگ است. آیا این مسأله می‌تواند بهانه‌ای برای خودکشی یا مرگ ارادی گردد؟ خلاصه، آیا زندگی به زحمت زیستن می‌ارزد؟ آری، باید زیست. انسان میرنده است. این سرنوشت محتوم آدمی است و باید آن را بپذیرد. به سراغ مرگ نباید رفت.
شلاله
کار جمعی را دوست داشت و همیشه می‌گفت: «هنر نمی‌تواند یک لذت فردی باشد».
Naarvanam
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است.
Hawmid Rezam
«آزادی را من در آثار مارکس نیاموختم. بل خود آن را در دل فقر شناختم».
mahlagha
(آنچه که مردم بهانه زیستن می‌خوانند، بهانه بسیار خوبی برای مردن نیز هست.) پس به عقیده من معنی زندگی واجب‌ترین مسأله است.
شلاله
او می‌شورد تا «زندگی همه به سطح نور برسد». به‌عقیده او «تنها ارزش هر کشوری در عدالت آن است».
Naarvanam
«صحبت از ترحم نیست... منظره‌ای دهشت‌انگیزتر از این نیست که آدمی را از اوج موقعیت انسان فرود آورند.»
Naarvanam
«مادر کودک نیز خموش می‌ماند. گاه کودک ازاو می‌پرسد: ـ به چه می‌اندیشی؟ ـ به هیچ! این سخن عین حقیقت بود. مادر به چیزی نمی‌اندیشد. هرچه هست همین‌جا است: زندگی او، علاقه‌ها و کودکانش. حضورشان چنان طبیعی است که احساس هم نمی‌شود».
Naarvanam
غم دردناک پیری اینست که دیگر گوش کسی بدهکار حرف آدم نیست. او را به سکوت و تنهایی محکوم می‌کردند. به او اخطار می‌کردند که باید به زودی بمیرد
پورآزاد
بلکه رابطه آدمی و جهان گُنگ است. زندگی را دوست داریم و شوق ماندگاری در وجود ما خانه دارد. اما سرانجام باید رفت و انسان از کار طبیعت سر درنمی‌آورد. جهان کر و کور و گنگ است. به ندای ما پاسخ نمی‌دهد. رنج ما همین است. اما اگر روشن‌بین باشیم، خود را از چون و چرای اندیشه می‌رهانیم و فقط زندگی می‌کنیم. وقتی به همه اعتقادات مورسو می‌اندیشیم، می‌بینیم که حافظ آن‌همه را در بیتی خلاصه می‌کند: هروقت خوش که دست‌دهد مغتنم‌شمار کس‌را وقوف‌نیست که‌انجام‌کار چیست
mahlagha
: آدمی در این دنیا، همانند موشی است که در تله گرفتار آمده باشد. بهترین کاری که عجالتآ این موش می‌تواند انجام دهد، این است که فعلا پنیر طعمه را بخورد. رند شیراز هم به عافیت آدمی توجه داشت که می‌گفت: جایی که تخت و مسند جم می‌رود به باد گر غم خوریم خوش‌نبود،
mahlagha

حجم

۱۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه

حجم

۱۵۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۵ صفحه

قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد