بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی

بریده‌هایی از کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۸۹ رأی
۴٫۸
(۸۹)
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پروردهٔ کنار رسول خدا حسین
سیّد جواد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای
°•. MaryaM .•°
ای دل سخن از شه نجف کن مداحی غیر برطرف کن بگشای منقبت زبان را بگذار حدیث این و آن را تا رشحه‌ای از سحاب غفران شوید ز رخت غبار عصیان از رهبر خود مباش غافل کز بحر گنه رسی به ساحل سر نه به ره اطاعت او تا بر خوری از شفاعت او جرم تو ز کوه اگر چه کم نیست چون اوست شفیع هیچ غم نیست
S
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
مادربزرگ علی💝
لرزه بر دست نسیم افتد اگر برگیرد به سر انگشت خیال از رخ او طرف نقاب
چڪاوڪ
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد خاموش محتشم که از این حرف سوزناک مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد خاموش محتشم که از این شعر خونچکان در دیده اشگ مستمعان خون ناب شد خاموش محتشم که از این نظم گریه‌خیز روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد
سیّد جواد
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
شمع
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
شمع
جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است
|قافیه باران|
فکر ملک دل ما کن که خرابست خراب
اِیْ اِچْ|
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
Hhhhhh
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پروردهٔ کنار رسول خدا حسین کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا
مادربزرگ علی💝
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
°•. MaryaM .•°
گسست رابطهٔ ما ز هم دریغ
LiLy !
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
سیّد جواد
یارب آن شاه گران مقدار کی خواهد رسید بر سر ملک آن جهان سالار کی خواهد رسید گشته کوته دست سرداران دهر از کار ملک باعث سرکاری این کار کی خواهد رسید آن که بیرون زد ز مهد غیبت کبری قدم بر سر دجال مهدی‌وار کی خواهد رسید
اللّٰهم صل علی محمد و آل محمد
بی تو به حال مر گم و جان به عذاب می‌کنم
LiLy !
هر کجا حیرانم اندر چشم گریانم توئی روی در هرکس که دارم قبلهٔ جانم توئی
رهگذر
هرچه در دل داشتم او را به خاطر می‌گذشت بی‌نیاز از گفتن و مستغنی از اظهار بود گرچه بود آن شمع شب تا روز در فانوس چشم پردهٔ شرم از دو جانب مانع دیدار بود آن چه آمد بر زبان با آن که حرفی بود و بس معنی یک دفتر و مضمون صد طومار بود
چڪاوڪ
خاموش محتشم که از این شعر خونچکان در دیده اشگ مستمعان خون ناب شد
narvan

حجم

۵۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۴ صفحه

حجم

۵۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۴ صفحه

قیمت:
رایگان