بریده‌های کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی
کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی اثر محتشم کاشانی

کتاب دیوان اشعار محتشم کاشانی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۸۵ رأیخواندن نظرات
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است
°•. MaryaM .•°
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر افتاد در گمان که قیامت شد آشکار آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل گشتند بی‌عماری و محمل شتر سوار با آن که سر زد آن عمل از امت نبی روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
سیّد جواد
این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
°•. MaryaM .•°
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن برون شدی کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست عالم تمام غرقه دریای خون شدی گر انتقام آن نفتادی بروز حشر با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
S
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان بر پیکر شریف امام زمان فتاد بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
سیّد جواد
تا دم آخر به سوی توست شاها روی من وای جان من اگر آن دم نه بینی روی من ای سلام حق ثنایت یا امیرالمؤمنین وی ثنا خوان مصطفایت یا امیرالمؤمنین در رکوع انگشتری دادی به سایل گشته است مهر منشور سخایت یا امیرالمؤمنین
مهدی
در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای
سپیده دم اندیشه
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
شهیـ…ـد
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
سیّد جواد
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای بر طعنت این بس است که با عترت رسول بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای ای زادهٔ زیاد نکرده‌ست هیچ گه نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای کام یزید داده‌ای از کشتن حسین بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای بهر خسی که بار درخت شقاوتست در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای ترسم تو را دمی که به محشر برآورند از آتش تو دود به محشر درآورند
سیّد جواد

حجم

۵۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۴ صفحه

حجم

۵۰۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۵۴ صفحه

قیمت:
رایگان