بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دوبیتی‌های باباطاهر | صفحه ۲۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دوبیتی‌های باباطاهر

بریده‌هایی از کتاب دوبیتی‌های باباطاهر

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۲۴۵ رأی
۴٫۷
(۲۴۵)
هر آنکس عاشق است از جان نترسد یقین از بند و از زندان نترسد دل عاشق بود گرگ گرسنه که گرگ از هی هی چوپان نترسد
کاربر ۴۵۸۵۶۱۳
بهار آیو به صحرا و در و دشت جوانی هم بهاری بود و بگذشت سر قبر جوانان لاله رویه دمی که گلرخان آیند به گلگشت
کاربر ۳۷۳۰۷۰۶
پسندی خوار و زارم تا کی و چند پریشان روزگارم تا کی و چند ته که باری ز دوشم برنگیری گری سربار بارم تا کی و چند
kerm ketab
بود درد مو و درمانم از دوست بود وصل مو و هجرانم از دوست اگر قصابم از تن واکره پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست
mmz_133
دگر شو شد که مو جانم بسوزد گریبان تا بدامانم بسوزد برای کفر زلفت ای پریرخ همی ترسم که ایمانم بسوزد
Mahsa
سیاهی دو چشمانت مرا کشت درازی دو زلفانت مرا کشت به قتلم حاجت تیر و کمان نیست خم ابرو و مژگانت مرا کشت
Mahsa
به قبرستان گذر کردم کم وبیش بدیدم قبر دولتمند و درویش نه درویش بیکفن در خاک رفته نه دولتمند برده یک کفن بیش
Explorer
من آن رندم که گیرم از شهان باج بپوشم جوشن و بر سر نهم تاج فرو ناید سر مردان به نامرد اگر دارم کشند مانند حلاج
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست مو افتاد و نشکست نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
ببندم شال و میپوشم قدک را بنازم گردش چرخ و فلک را بگردم آب دریاها سراسر بشویم هر دو دست بی نمک را
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
دوبیتی شمارهٔ ۴ ته که ناخوانده‌ای علم سماوات ته که نابرده‌ای ره در خرابات ته که سود و زیان خود ندانی بیاران کی رسی هیهات هیهات
فاطمه
از آن روزیکه ما را آفریدی بغیر از معصیت چیزی ندیدی خداوندا بحق هشت و چارت ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
reihane faraji
مو آن رندم که نامم بی‌قلندر نه خان دیرم نه مان دیرم نه لنگر چو روج آیو بگردم گرد گیتی چو شو آیو به خشتی وانهم سر
ماردین شاهرخی
نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست کجا آواره و در خانهٔ کیست نمیدونم دل سر گشتهٔ مو اسیر نرگس مستانهٔ کیست
پاستیل،،
دلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی دوختم بر قامت دل زپود محنت و تار محبت
پاستیل،،
ته دوری از برم دل در برم نیست هوای دیگری اندر سرم نیست بجان دلبرم کز هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نیست
پریسا
نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست کجا آواره و در خانهٔ کیست نمیدونم دل سر گشتهٔ مو اسیر نرگس مستانهٔ کیست
Mrziye
شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست مو افتاد و نشکست نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
Mrziye
زدست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
کاربر ۷۹۸۲۴۱۹
خدایا داد از این دل داد از این دل نگشتم یک زمان من شاد از این دل چو فردا داد خواهان داد خواهند بر آرم من دو صد فریاد از این دل
خوره کتاب

حجم

۲۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

حجم

۲۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

قیمت:
رایگان