بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جن زدگان (تسخیرشدگان) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جن زدگان (تسخیرشدگان)

بریده‌هایی از کتاب جن زدگان (تسخیرشدگان)

انتشارات:نشر روزگار
امتیاز:
۳.۶از ۳۶ رأی
۳٫۶
(۳۶)
می‌دانید کتاب خواندن و صحافی کردن دو مرحله ازرشد فکری را نشان می‌دهد. انسان ابتدا عادت به خواندن کتاب می‌کند، سال‌های متوالی از کتاب مراقبت نمی‌کند، آنها را به هر طرفی می‌اندازد و فکر می‌کند نباید یا ارزش ندارد به آنها توجه نشان دهد. اما صحافی مستلزم احترام گذاشتن به کتاب است. صحافی نشانه‌این است که مردم نه تنها کتاب را دوست دارند بلکه آن را شایسته توجه نیز می‌دانند. مردم روسیه هنوز به این مرحله نرسیده‌اند. در حالی که در اروپا سالیان دراز است که کتاب‌ها را صحافی می‌کنند.
پویا پانا
زندگی سراسر درد و رنج و ترس است و انسان بدبخت است. خلقت انسان طوری است که زندگی را دوست دارد با وجود اینکه درد و رنج زیادی را نیز تحمل می‌کند. اکنون زندگی را با درد و رنج عوض می‌کند و این فریبی بیش نیست. انسان تازه‌ای بوجود خواهد آمد که خوشبخت و سربلند بر ترس و درد و رنج غلبه خواهد کرد و خود او خدا خواهد شد و دیگر خدایی وجود نخواهد داشت.
keivan
در میان ما روس‌ها هنوز دوران بردگی ادامه دارد.
پویا پانا
نگاه کن تمام اطرافمان گل و بامیه روییده است تا زمانی که این گیاهان می‌رویند من تو را دوست دارم، اما وقتی بامیه‌ها از رشد باز ایستند من نیز از عشق ورزیدن به تو باز می‌ایستم.
پویا پانا
قلبم شکسته، نمی‌توانم هیچ چیز را فراموش کنم. همه چیز در اینجا مرا به یاد گذشته می‌اندازد. اولین شادی‌ها و رنج‌ها را به خاطرم می‌آورد. او کجاست؟ آنها کجا رفتند؟ فرشتگانی که هرگز لیاقتشان را نداشته‌ام. پسرم کجاست؟ پسر عزیزم؟ خود من کجا هستم؟ من قدیمی، مرد فولادین و برومند که چون صخره‌ای محکم و استوار بودم و حالا آندریف یا هر دلقک مسخره‌ای می‌تواند مرا نابود کند
keivan
"می‌دانی دوست عزیز، کشف کرده‌ام که موجود عجیبی هستم، ساده و وابسته، یک موجود وابسته."
keivan
طبیعت عده‌ای به گونه‌ای است که مانند سگ‌های خانگی به خانه اصلی خود وابسته هستند.
keivan
واروارا پتروونا بلافاصله پس از بازگشت از سن‌پترزبورگ دوستش را برای استراحت به خارج از کشور فرستاد. واروارا چنین احساس می‌کرد که لازم است مدتی از یکدیگر دور باشند. استپان تروفی موویچ نیز از این رفتن خوشحال بود و می‌گفت: "آنجا زندگی دوباره خواهم یافت، سرانجام کارم را شروع می‌کنم." اما در اولین نامه‌هایی که از برلین فرستاد همان سخنان قبلی بود، وی برای واروارا پتروونا نوشت: "قلبم شکسته، نمی‌توانم هیچ چیز را فراموش کنم. همه چیز در اینجا مرا به یاد گذشته می‌اندازد. اولین شادی‌ها و رنج‌ها را به خاطرم می‌آورد. او کجاست؟ آنها کجا رفتند؟ فرشتگانی که هرگز لیاقتشان را نداشته‌ام. پسرم کجاست؟ پسر عزیزم؟ خود من کجا هستم؟ من قدیمی، مرد فولادین و برومند که چون صخره‌ای محکم و استوار بودم و حالا آندریف یا هر دلقک مسخره‌ای می‌تواند مرا نابود کند و... "
keivan
در دین دیده شده است که هر چقدر فرد فقیرتر و بدبخت‌تر باشد، به همان اندازه برای پاداش بهشت امیدوارتر است و اگر به این نکته یکصد هزار کشیش را اضافه کنیم که وقت خود را صرف این می‌کنند تا امید را در دل‌ها زنده کنند، به این ترتیب، می‌توان نیکلای وسیولودوویچ را در شمار آنها آورد.
keivan
در دنیا دوستی‌های عجیب و غریبی وجود دارد. در تمام دوران دوستی، این دو نفر همیشه آماده بودند که رشته دوستی‌شان را از هم بگسلند، اما هرگز نتوانستند. در حقیقت جدایی آن‌ها از یکدیگر امکان‌پذیر نبود. آنکه بحث را شروع کرده بود و جدا می‌شد ابتدا بیمار می‌شد و اگر این جدایی ادامه می‌یافت می‌مرد.
keivan
مرد جوان متمدنی در میان صخره‌ها گام برمی‌دارد علف‌ها را می‌چیند و شیره آن را می‌مکد. یک پری از او علت کارش را می‌پرسد و او پاسخ می‌دهد: آگاهی نیروی حیات را می‌جوید، او در جستجوی فراموشی است و جوهر فراموشی در این گیاهان است و بزرگترین آرزویش این است که خیلی زود عقل و شعورش را از دست بدهد (احتمالاً آرزویی بیهوده است).
keivan
همه مشکلات روسیه از بیکاری است حتی اتفاقات خوب و بد آن. همه از بیهودگی و بطالت فرهنگی خودمان سرچشمه می‌گیرد. حاضرم این جملات را سی هزار بار دیگر تکرار کنم. ما هنوز یاد نگرفتیم که با کار و کوشش خودمان زندگی کنیم. آیا این شیوه بی‌خبر از آسمان افتاده است؟ چرا نمی‌فهمند که برای داشتن یک مرام خاص باید خودمان کار کنیم. از خلاقیت و تجربیات خودمان استفاده کنیم. از بیهوده گذراندن، ایده‌ای حاصل نخواهد شد. در صورتی که کار کنیم می‌توانیم ایده و مرامی برای خود داشته باشیم
امین
شما نه تنها مردمتان را نادیده گرفتید، بلکه آنان را با حالتی نفرت‌انگیز تحقیر کردید. شما مردم را فقط مردم فرانسه بویژه مردم پاریس می‌بینید و از این که روس‌ها شباهتی به آنان ندارند شرمنده‌اید. این است حقیقت محض! کسی که مردم را دوست نداشته باشد، خدایی هم ندارد. بدانید تمام کسانی که از درک مردم خود غافل شده‌اند و یکباره ارتباط خود را با آنان قطع کرده‌اند، به همان اندازه ایمانشان را از دست دادند و بی‌تفاوت و خدانشناس شدند. حقایق را می‌گویم. حقیقتی قابل فهم است. به همین دلیل است که همه شما و در حقیقت همه ما کافر و بی‌قید و بند شده‌ایم. همه ما افرادی پست و فرومایه شده‌ایم.
امین
بدون انگلستان هم بشریت قادر به ادامه زندگی خواهد بود. بدون آلمان و روسیه، بدون علم، بدون نان زندگی امکان‌پذیر است، اما بدون زیبایی هرگز، چون دیگر چیزی بر روی زمین باقی نمی‌ماند. رازی که در عمق هر چیزی نهفته است همان زیبایی است، تاریخ این حقیقت را به ما می‌آموزد، می‌دانید که حتی علم بدون زیبایی نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد!
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎

حجم

۶۶۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۵۲ صفحه

حجم

۶۶۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۵۲ صفحه

قیمت:
۱۴۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد