بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب غول مدفون | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب غول مدفون

بریده‌هایی از کتاب غول مدفون

ویراستار:مهران موسوی
امتیاز:
۳.۷از ۱۴۶ رأی
۳٫۷
(۱۴۶)
بئاتریس باز گفت: «روزی که پای خار با زن صحبت کردم، گفت نباید وقت رو از دست بدیم. گفت باید سعی کنیم همه‌ی چیزهای بین‌مون رو به خاطر بیاریم، چیزای خوب، چیزای بد. حالا هم این قایقران دمِ رفتن دقیقاً همون چیزی رو گفت که انتظارش رو داشتم و ازش می‌ترسیدم. آکسل، این‌طوری که ما هستیم چطوری پیش هم بمونیم؟ اگر یکی بپرسه عزیزترین خاطره‌مون چیه؟ آکسل، خیلی می‌ترسم.» «نترس، شاهزاده‌خانوم، ترس نداره که. خاطره‌هامون که برای همیشه محو نشده، فقط به خاطر این مه نفرین‌شده کمرنگ شده. دوباره پیداشون می‌کنیم، حتی اگه لازمه، یکی‌یکی. مگه به همین خاطر نبود که اومدیم سفر؟ وقتی پسرمون رو ببینیم، حتماً همه‌چیز یادمون می‌آد.» «خدا کنه. حرفای قایقران بد ترسی به دلم انداخت.» «ولش کن، شاهزاده‌خانوم. با این قایقران و جزیره چه کار داریم؟ راست می‌گی، بارون بند اومده، از زیر درخت بریم بیرون جامون خشک‌تره. بیا بریم، دیگه از این نگرانی‌ها نداشته باش.»
selde
مردمی که امیدی به انتقام نداشته باشن، قبل از خونریزی به خون‌خواهی می‌رن
z.n
گاهی آدم‌ها یادبودهایی می‌سازند تا یادشان باشد چه بدی‌ای در حق‌شان شده. بعضی‌ها صلیب چوبی دارند و بعضی‌ها سنگ رنگ‌شده، درحالی‌‌که بعضی‌ها پشت تاریکی‌های تاریخ مخفی مانده‌اند. هر طور که باشد، جایگاه آدمی در صف حرکتی دست‌جمعی و باستانی است.
کاربر ۵۸۹۶۹۸
راهب دوباره با دست همه را ساکت کرد. بعد، از کنار بئاتریس رد شد و از درگاهی تو رفت.
داداش کایکو

حجم

۲۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد