زیبا نبود، اما به دل من مینشست. فقط یک نظر نگاهش کردم، آنموقع جوان بودم، و اصلاً حرفی هم زدیم؟ باز هم گاهی جلوی چشمم ظاهر میشود، و مطمئنم در خواب به من سر میزند، چون وقتی از خواب برمیخیزم دلم آرام است.
Pooria Mardani
شاید خود خدا هم گذشته رو فراموش کرده، اتفاقهایی که قبلاً افتاده، اتفاقهایی که همین امروز افتاده. و اگه این چیزها تو خاطر خدا نباشه، چه انتظاری از آدم باید داشت که یه آهه و یه دم؟
شراره
مطمئنم در خواب به من سر میزند، چون وقتی از خواب برمیخیزم دلم آرام است.
Nino
مطمئنم در خواب به من سر میزند، چون وقتی از خواب برمیخیزم دلم آرام است.
Pooria Mardani
زندگی ما دو تا با هم داستانیه که بهخوشی تموم میشه، فرقی نداره چه اتفاقی بیفته.
Nino
من که میگم، آقا، تمام کشور همینطوره. یه دشت سبز زیبا. یه گلزار دلپذیر تو بهار. خاکش رو که بکنی، زیر بابونه و شقایق مرگه
رها
غریبه فکر میکرد شاید خود خدا هم گذشته رو فراموش کرده، اتفاقهایی که قبلاً افتاده، اتفاقهایی که همین امروز افتاده. و اگه این چیزها تو خاطر خدا نباشه، چه انتظاری از آدم باید داشت که یه آهه و یه دم؟»
Pooria Mardani
«آکسل، چرا بدخلقی میکنی؟ نمیخواستم با هم دعوامون بشه.»
«ببخشید، شاهزادهخانوم. حتماً حالوهوای اینجا خلق من رو هم تنگ کرده.»
اما اشک در چشم بئاتریس حلقه زد. با خودش زیر لب گفت: «لازم نبود بداخلاقی کنی.»
Pooria Mardani
و کدام مرد با وجود مادرش ترسی به دل راه میدهد؟
totoro
بعد، از من پرسید وقتی تو و شوهرت نمیتونین گذشتهتون رو به یاد بیارید، چطور عشقتون رو ثابت میکنین؟ از اونموقع دارم فکر میکنم. یه وقتایی فکر میکنم و از فکرش میترسم.»
Pooria Mardani