بریدههایی از کتاب شهر خدا
۴٫۸
(۱۵۵)
همیشه لبخند میزنند و با همه مهربان و به طور یکسان برخورد میکنند، به حدی که آدم خودش را با یکی از رفقای دیرین آنها اشتباه میگیرد. با اینکه همواره به خودشان سخت میگیرند، ولی نمیدانم چرا آدم پیش آنها احساس راحتی میکند.
hiba
مهمانان این شهر گویا مقیم این خانهاند که احساس غریبی نمیکنند و آشنایی با زیر و روی شهر از سر و رویشان میبارد. هر کدام برای خود جایی دارند و مقامی؛ و هر کس صحنی دارد و سرایی. محل اقامت مهمانان از قبل معین شده، و قدر و منزلت آدمها مثل روز قیامت، ولی به صورت نامحسوس، معلوم است.
کاربر ۹۹۱۶۴۱
در شبنشینیهای شهر خدا رمزهای راز و نیاز گشوده میشود، و سحرگاهان که قفل دلهای بسته باز شده است، ابواب نورانی لبخند خدا، آفتاب مغفرت را بر لب بام خانهها میتاباند.
کاربر ۹۸۵۴۳۰
اگر میزبان دوست داشتنی و محبوب دلها باشد، حضور در ضیافت مثل تحقّق یک خیال دست نایافتنی است. و اگر مهمان عاشق میزبان باشد بهگونهای که حتی ظرف شکستهٔ خود را علامت تمایل معشوق بداند، یقیناً در هنگام پذیرایی معشوق جان میسپارد
امین
«السَّلَامُ عَلَیکَ یا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ، وَ یا خَیرَ شَهْرٍ فِی الْأَیامِ وَ السَّاعَاتِ؛ سلام بر تو ای گرامیترین لحظهها و ای بهترین ماهها.»
«السَّلَامُ عَلَیکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ. السَّلَامُ عَلَیکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَّ؛ سلام بر تو دوستی که وجودش ارزشمند و نبودش دردناک است. سلام بر تو ای امیدی که جدائیت آزار دهنده است. سلام بر تو ای مونسی که آمدنت سرورآفرین و رفتنت غمین و پریشانکننده است.»
«السَّلَامُ عَلَیکَ مَا کَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ عَلَیکَ، وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَداً إِلَیکَ؛ سلام بر تو که چقدر دیروز منتظرت بودیم، و چقدر فردا دوباره مشتاق آمدنت خواهیم بود.»
Maliheàm📚🌧
«عمل» چگونه و با چه سازوکاری بر «علائق» و «اندیشههای» ما تأثیر میگذارد؟ چرا در مسیر دینداری همیشه مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟ اگر این امیال و کششهای طبیعی ما بد هستند، چرا خدا آنها را از اول، در وجود ما قرار داده است؟
صبوری
وقتی به ریشهٔ لغوی تقوا نگاه میکنیم، بهخوبی میتوانیم برای درک معنای اصطلاحی تقوا که در متون دینی استعمال میشود، الهام بگیریم. اصل تقوا از «وقی» به معنای حفاظت و مراقبت گرفته شده است و در متون دینی ما نیز نزدیک به همین معنا استعمال میشود.
اگر اصل معنای تقوا را «مراقبت» بگیریم، دیگر دقیقاً به معنای «ترس» نخواهد بود؛ چنانکه اکثراً تقوا به ترس ترجمه میشود. اگرچه در مقام احساس و انگیزه، ترس، نوعاً عامل و انگیزه خوبی برای مراقبت کردن از چیزی یا محافظت کردن از خود قرار میگیرد؛ و به همین جهت مناسبت فراوانی با تقوا دارد؛ و البته گاهی هم تقوا مستقیماً به معنای ترس استفاده میشود و غلط هم نیست.
1
هرکس میخواهد به خانهٔ رسول خدا (ص) راه یابد، باید از خانهٔ علی (ع) عبور کند و هرکس درب خانهٔ علی (ع) را به صدا در میآورد، معمولاً از اندرونی صدای فاطمه (س) را میشنود. او تمام مراجعان را میشناسد و با صدای نازنین خود، مادرانه تو را با نام میخواند. اگر به سوی آن خانه که تمام اعتبار انبیا و اولیا از آنجاست قدم برداری، میترسم از دیدن پروانهٔ خانهٔ علی (ع) روحت به آسمان پر بکشد.
چڪاوڪ
به این شهر سفر نکنید که اگر به آن قلعهٔ نور که در محلهٔ مرکزی شهر قرار دارد برسید، دیگر برای دیدن دیگران کور میشوید و چشم دیدن کسی را غیرِ آن مستور نخواهید داشت و همه، شما را برای همیشه با چشمان اشکبار ملاقات خواهند کرد.
آنجا محل مرتفع شهر است. نام گذر اصلی آن، کوچهٔ بنیهاشم است.
چڪاوڪ
او هم «یحْیی وَ یمِیتُ» است و هم «یمِیتُ وَ یحْیی» است. پس آنگاه شما را، پس از اینکه برایش مردید، زنده میکند و باز میکشد. سپس زنده میکند و میکشد. هر بار به دلیلی و هر نوبت با وسیلهای.
چڪاوڪ
مهمانان شهر اگر تنبلی نمیکنند، هنر نکردهاند، چون سبکبالند، و اگر بیکار نمیمانند کار فوق العادهای نکردهاند، چون هیچ وقت خسته نمیشوند. اگر دقت در اعمال دارند، به این دلیل است که کار دیگری در دیده ندارند، و اگر رقّت در احوال دارند، به این دلیل است که بار دیگری در دل ندارند. اگر خوبی فردا را میبینند، چون امروز را ندیده گرفتهاند و اگر بدی دیروز را میبینند، چون فردا را دیدهاند.
اگر پرواز میکنند، چون زمین گنجایش آنان را ندارد و اگر به فکر عروجند چون پرواز را دوست دارند. اگر خاکیاند، چون جا در افلاک دارند و از چند صباح خاکنشینی ملال ندارند و اگر دیدههایشان بارانی است، چون دلهایشان بهاری است و ابرها از اقیانوس حزن زیبای طوفانیشان برآمده است. خلاصه هیچ هنری نکردهاند اگر خیلی خوبند، ولی زیبا و ستودنیاند.
چڪاوڪ
رمضان ابتدا انسان را نگاه میدارد، سپس انسان را وادار به نگاه میکند، و بعد رها میکند تا به سوی آنچه از خوبیها که خودت دیدهای و دریافت کردهای بروی.
معلوم است که ما در ماه مبارک رمضان، مهمان خدا هستیم و خدا خودش به عنوان میزبان، پذیرایی از بندگانش را به عهده گرفته است. هرکس در این مهمانی در هر مرتبهای وارد شود، بدون پذیرایی خارج نخواهد شد. همه حداقلی از بهره را خواهند برد. اما بیشک کسانی بیشتر بهره میبرند که بنا دارند بیشتر بهره ببرند و خود را برای این مهمانی مهیا کردهاند. حیف است که بدون آمادگی وارد این مهمانی بشویم و با حسرت فرصتهای از دست رفته از آن خارج شویم.
زیـنـب🍃🌸
ارزش آگاهیها، گاهی به این است که تا چه حدّ توانسته باشند موجب «ایجاد یک نگرش صحیح» یا «اصلاح یک نگرش موجود» شده ب
Hamze.r70
حتی خود حضرت رسول هم روزی صد مرتبه استغفار میفرمودند و در توضیح علت آن فرمودهاند: «إِنَّهُ لَیغَانُ عَلَی قَلْبِی حَتَّی أَسْتَغْفِرُ فِی الْیوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ؛ هر روز بر روی قلبم غبار مینشیند، تا اینکه (برای برطرف کردنش)، روزی صد مرتبه استغفار میکنم.»
www.ZnBook.ir
از رسول اکرم (ص) نقل است که فرمودهاند: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً کَصَدَإِ النُّحَاسِ، فَاجْلُوهَا بِالِاسْتِغْفَار؛ برای دلها، غبار گرفتن و سیاهشدنی است، بهمانند سیاهی دود، پس دلهایتان را با استغفار جلا دهید.»
www.ZnBook.ir
ادبارهایی که برای ما پیش میآید، بسیاری از اوقات ناشی از طبیعت ملالت و کسالت نیست، بلکه ناشی از معاصی و غفلتهای ما و یا توجههای بیش از اندازهای است که به امور دنیایی داشتهایم؛ که حتماً باید با «استغفار» به برطرف کردن آن «ادبار» بپردازیم؛ و این، خود یک تکلیف معنوی است
www.ZnBook.ir
از طرف دیگر، انسان میتواند ادبار قلبی خود را در بسیاری از موارد با تفکر و افزایش آگاهی از فواید عبادات برطرف نماید. نشاط در عبادت، همیشه به معنای وجود یک حال معنوی فوقالعاده نیست که تا اشک و آه و سوز انسان کم شد، بگوید من دچار ادبار قلب شدهام و بدون هیچ تلاشی برای برطرف کردن آن ادبار، به ترک آن عبادت اقدام کند.
www.ZnBook.ir
اساساً وجود وقوع هر نوع بیحالی در انجام عبادت را نمیتوان دلیل ترک عبادت قرار داد، و در برخی از برنامههای معقول عبادی که انسان برای مدت نسبتاً طولانیای به اجرای آنها مبادرت میورزد، نباید به دلیل ادبار دل، آن برنامه را ترک کند. اکتفا کردن به واجبات و ترک عبادات مستحبی در حالت ادبار، مربوط به برنامههایی نمیشود که با یک تصمیمگیری و درایت، برای مدت طولانی برنامهریزی شده است.
www.ZnBook.ir
لذا اگر گاهی از اوقات عبادت با شیرینی توأم نیست و یا به تلخی انجام میشود، در اینکه موجب تقرّب به خداوند است نباید تردید کرد.
www.ZnBook.ir
سید مرتضی هنگام احتضار و در آخرین لحظات عمر شریف خود به اطرافیان وصیت کرده بود نمازهایش را قضا کنند. وقتی علت را از ایشان جویا شدند، ایشان فرموده بود: «چون از خواندن نماز خیلی لذت میبردم، میترسم انگیزه اطاعت از خدا و خلوصِ در نیتِ قربتاً الیالله، خدشهدار شده باشد.»
www.ZnBook.ir
حجم
۱۷۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
حجم
۱۷۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان