از فاطمه بنت اسد (س) نقل شده است: «ابوطالب توجه خاص ایشان را به من گوشزد کرد و من در جواب گفتم: «توصینی فی ولدی محمّد و انّه احبّ الیّ من نفسی و اولادی»؛ سفارش فرزندم محمّد (ص) را به من کنی، در حالی که او را از جان خود و فرزندانم بیشتر دوست دارم.»
نون صات
حضرت رسول (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیتهای ایشان محزون و آزرده میشد، هیچچیز آن حضرت را مسرور نمیکرد مگر ذکر خدیجه (س) و هرگاه خدیجه (س) را میدید، مسرور می شد و مبتهج میگردید و خدیجه (س) آن بزرگوار را در بر میگرفت و میبوسید و امر قریش را توهین [آسان] مینمود و صدقه میداد برای سلامتی آن حضرت
نون صات
زیاد فاطمه (س) را میبوسید.
نون صات
(رسول خدا (ص)) رحیم و مهربان بود و شنیدم که به خدیجه (س) فرمود: ای خدیجه! در را باز کن...
نون صات
و آنگاه، فرشتگان مقرب هر کدام یکی پس از دیگری به حضور پیامبر آمدند و از او اجازه خواستند تا مشرکان را نابود و هلاک کنند. ولی پیامبر فرمود: «من بهعنوان عذابرسانی مبعوث نشدهام، بلکه بهعنوان رحمت برای جهانیان برانگیخته شدهام. «دَعَونی و قومی فإنَّهم لا یعلَمون.» من و قومم را به خود واگذارید، آنها نمی دانند (جاهلاند).»
نون صات
جبرئیل بر پیامبر نازل شد. وقتی پیامبر او را دید، اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «میبینی که قوم من با من چه کردند؟ مرا تکذیب کردند و از جامعه راندند. به من حمله کردند».
نون صات
مَنْ أَحَسَ لِی النَّبِی الْمُصْطَفَی؟ مَنْ أَحَسَّ لِی الرَّبِیعَ الْمُرْتَضَی؟ مَنْ أَحَسَّ لِی الْمَطْرُودَ فِی اللَّهِ؟ مَنْ أَحَسَّ لِی أَبَا الْقَاسِمِ؟
نون صات