بریدههایی از کتاب اثر دریاچهای
۴٫۰
(۲۷)
حتی یه بار هم توی زندگیم نشنیده بودم این زن بخنده. عجیب نبود که برای پدرم «باید بری آرایشگاه» خندهدار بود. این زن بزرگش کرده بود.
ساکت
هیچوقت سعی نکن شکستهات رو خوب جلوه بدی
:)
ولی فکر میکنم شاید زندگی این روزها یکم پیچیدهتره.»
گفت: «نه. زندگی طوریه که تو میسازیش.»
R.R
لبخند باشگاهم میگفت، مهم نیست چقدر حال به هم زن، سختگیر یا کلهپوک باشی. من میتونم باهات کنار بیام چون براش حقوق میگیرم و یکی از ماها به زودی اینجا رو ترک میکنه پس، (لبخند بزرگ) چطور میتونم کمکتون کنم؟
R.R
«...هامیشه به چیزهایی که میخوایم نمیرسیم. بعضی وقتها آره. بعضی وقتها نه. بعضی وقتها نمیتونی کاری بکنی، جز اینکه بگی باشه...» ـ شونههاش رو بالا انداخت ـ «...و ادامه بدی.»
«باید از یه موقعیت بد، بهترین چیز ممکن رو ساخت، نه خانم بی؟»
چند بار زد روی بازوم و باحالتی شبیه تائید لبخند زد.
ساکت
«فکر نمیکنین همهی آدمها یه موقع فراموششدنی میشن؟»
شونههاش رو بالا انداخت و گفت: «آدمهایی که ماهم نیستن فاراموش میشن.»
«کسایی که مهم نیستن؟»
«منم همین رو گفتم. ولی. کسایی که ماهم هستن رو نمیتونی فاراموش کنی چون...» ـ دستهاش رو بالا انداخت ـ «...ماهم هستن.»
ساکت
هیچوقت اونجایی که تو رو نمیخوان نمون.
Parinaz
یه دستمال کاغذی از جیبم بیرون آوردم و دادم بهش.
گفتم: «یه رسم صربیه. جنتلمنها همیشه با خودشون دستمال کاغذی دارن.»
:)
زندگی چیزیه که خودت میسازیش. اگه اونطوری که دلت میخواد پیش نمیره کی رو باید سرزنش کنی؟
:)
اگه میخوای مردم به حرفهات گوش کنن باید واضح، با اعتمادبهنفس و از همه مهمتر کوتاه حرف بزنی
:)
لبخندِ آفرین دخترم
لبخندِ چرا، آره، دوست دارم دوباره بغلم کنی
لبخندِ سریال نظم و قانون شروع شد... دوباره!
لبخندِ نوههاتون خوشگلن
لبخندِ باد معده بیرون دادی و همه صداش رو شنیدیم
لبخندِ نه، نیکسون دیگه رئیسجمهور آمریکا نیست
لبخندِ آره، عاشق این هستم که دوباره بشنوم چطور شوهرتون رو ملاقات کردین
لبخندِ... کارت؟ من بُر میزنم
و لبخندِ کلاسیک...
:)
حجم
۲۹۹٫۴ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۴۲۱ صفحه
حجم
۲۹۹٫۴ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۴۲۱ صفحه
قیمت:
۳,۰۰۰
تومان