بریدههایی از کتاب یالوم خوانان
۴٫۱
(۱۱)
اگر نگاهی عمیق به زندگی داشته باشید، همواره دچار نومیدی میشوید.
پویا پانا
دومین راز مشترک احساس عمیق بیگانگی میانفردی بود ـ اینکه شخص علیرغم تظاهرهایی که میکند، واقعاً نمیتواند نگران دیگران باشد یا به آنها عشق بورزد.
sarab
هری استاک سالیوان، یکی از تأثیرگذارترین نظریهپردازان روانشناسی در آمریکا، رواندرمانی را این گونه تعریف میکند: بحث بر سر مسائل شخصی میان دو نفر که یکی از آنها مضطربتر از دیگری است. سالیوان در ادامه میگوید اگر درمانگر مضطربتر از بیمار باشد، او به بیمار و بیمار به درمانگر تبدیل میشود.
یونگ هم میگوید فقط یک دکتر زخمخورده میتواند شفادهندهای واقعی باشد. یونگ تا آنجا پیش میرود که میگوید موقعیت درمانی آرمانی وقتی است که بیمار مرهمی برای زخم درمانگر با خود بیاورد.
پویا پانا
یکی از تناقضنماهای بزرگ زندگی این است که خودآگاهیْ اضطراب به وجود میآورد.
پویا پانا
نمیدانم چرا زندگی میکنم. نمیدانم چطور زندگی کنم!
پویا پانا
زندگی بدون مرگ را تصور کنید. در این صورت، زندگی قدرت خود را از دست میدهد. وقتی مرگ انکار شود، زندگی تهی میشود. فروید، که در ادامه توضیح خواهم داد، که بنا به دلایلی زیاد در مورد مرگ صحبت نکرده است، باور دارد که بیثباتی زندگی دلیل لذت بردن ما از آن است. «محدودیت در امکان لذت بردن، ارزش لذت را بالا میبرد.»
شاهین
دوستی میگفت: «میتوانم تو را مانند یک کتاب بخوانم!»
پویا پانا
از نظر من اراده کردن دو مرحله دارد: شخص از طریق آرزو شروع میکند و بعد تصمیمگیری را عملی میکند.
برخی افراد آرزویی ندارند. آنها نه میدانند چه چیزی حس میکنند و نه میدانند چه میخواهند. آنها بدون عقیده، بدون انگیزه و بدون تمایلات به انگل خواستههای دیگران تبدیل میشوند. این افراد تمایل دارند که مزاحم باشند.
پویا پانا
بیماریهایی که زندگی را به خطر میاندازند، داغداری، بحرانهای میانسالی، جدایی و طلاق.
پویا پانا
بهترین راه برای کمک به یک انسان این است که به او اجازه دهیم به ما کمک کند. مردم باید احساس کنند مفید هستند و دیگران به آنها احتیاج دارند.
احسان رضاپور
نیچه حقیقت را با پوست مار مقایسه میکند که وقتی مار بزرگتر و مسنتر میشود آن را میاندازد.
پویا پانا
دوفی زندانبان، شخصیت افسانهای زندان سنکوئینتین، یکبار گفته بود بهترین راه برای کمک به یک انسان این است که به او اجازه دهیم به ما کمک کند. مردم باید احساس کنند مفید هستند و دیگران به آنها احتیاج دارند.
amirhosein
هایدگر معتقد بود که دو حالت وجودی در جهان هست: ۱. حالت فراموشی هستی و ۲. حالت توجه به هستی. [۷]
وقتی کسی در حالت فراموشی هستی به سر میبرد، در جهان اشیاء زندگی میکند و خودش را در سرگرمیهای روزمرهٔ زندگی فرو میبرد: انسان «تقلیل یافته» است، در «گفتوگوهای احمقانه» غرق شده است و در «آنها» گم میشود. انسانی که خودش را تسلیم جهان روزمره میکند، نگران نحوهٔ بودن اشیاء است.
در حالت دیگر، حالت توجه به هستی، انسان نه از نحوهٔ بودن اشیاء که از آنچه آنها هستند شگفتزده میشود. زندگی در این حالت یعنی داشتن آگاهی مداوم از هستی. در این حالت که اغلب «حالت وجودشناختی» (بر گرفته از ontos یونانی به معنای «وجود») نام میگیرد، انسان متوجه هستی است، نه تنها متوجه شکنندگی هستی که همچنین متوجه مسئولیت انسان در قبال هستی خودش. زیرا تنها در حالت وجودشناختی است که انسان خودآفرینندگیاش را لمس میکند و تنها در اینجاست که فرد قدرتی برای تغییر خود مییابد.
شاهین
خواستههای بسیار، آرزوهای بسیار، دردهای بسیاری که در سطح هستند و عمقشان فقط چند دقیقه است. درد سرنوشت، درد وجود، دردی که همیشه هست و مدام از زیر پوستهٔ زندگی وز وز میکند. دردی که رسیدن به آن خیلی ساده است. بسیاری چیزها ـ یک تمرین گروهی ساده، چند دقیقه تأمل عمیق، کار هنری، یک موعظه، بحرانی شخصی یا از دست دادن ـ خواستههای عمیقمان را که هیچ گاه نمیتواند تحقق یابد، به ما یادآوری میکنند: طلب جوانی کردن و اینکه سنمان نصف شود، یا برگشتن نزد افرادی که ناپدید شدهاند، یا خواستن عشق ابدی، حمایت، اهمیت یا جاودانگی.
پویا پانا
در مورد ویلیام تاکری، رماننویس قرن نوزدهمی، داستانی نقل شده است که در آن، روزی او، پس از چندین ساعت نوشتن، از اتاق کارش بیرون میآید. همسرش از او میپرسد که روزش چطور بوده است و او در پاسخ میگوید: «وحشتناک! پندنیس [یکی از شخصیتهای داستانیاش] خودش را به حماقت زد و نتوانستم جلویش را بگیرم.»
پویا پانا
به طور کلی، انسان برای مقابله با اضطراب از یک پدافند سنگین استفاده نمیکند و در عوض، چندین پدافند که با هم ارتباط دارند را به کار میگیرد. بیشتر افراد به واسطهٔ باور توهمی به مصونیت خودشان و باور به وجود منجی نهایی، در برابر اضطراب مرگ میایستند.
Mohmmad Hosein
بیشتر کار روانشناختی باید بازسازی دنیای فرضی فرد باشد، دنیای فرضیای که یک عمر آن را ساخته است. وقتی پدافند به خوبی تحلیل رفت، آن گاه فرد متوجه میشود که: «اوه، خدای من! من واقعاً دارم میمیرم.» و میفهمد که زندگی با همان خشونتی با او برخورد میکند که با دیگران چنین میکند، احساس گمشدگی میکند و به شکلی عجیب احساس میکند به او خیانت شده است.
Mohmmad Hosein
آرزوی ابدی برای دوست داشته شدن و به یاد آورده شدن، آرزوی ثابت شدن در زمان، اعتقاد به آسیبناپذیری خود، آرزوی یکی شدن با دیگری ـ همگی یک کار را برای جویسی انجام میدادند: آرام کردن اضطراب مرگ.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اضطراب بنیادین مرگ شکوفایی کوتاهمدتی داشت و بعد از آن، به دغدغههای کوچکتری مثل عزت نفس، ترس از رد شدن میانفردی یا تحقیر شدن تبدیل شد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یک مسئله کاملاً آشکار بود: اضطراب ناهار خوردن با همکاران، اولین بار، پس از سانحهٔ رانندگی ظاهر شد. علاوه بر این، اضطراب ویژهٔ تصادف، اینکه خیلی نزدیک بود تا جانم را از دست بدهم، در عرض یکی دو روز از بین رفت. آشکار بود که اضطراب با موفقیت به ترس تبدیل شده بود. اضطراب شدید مرگ، بلافاصله پس از تصادف، فوران کرده بود و من پیش از هر چیز با جا به جایی آن را «جمع و جور» کرده بودم با جدا کردن آن از منبع حقیقیاش و وصل کردن آن به یک موقعیت خاص و مناسب. اضطراب بنیادین مرگ شکوفایی کوتاهمدتی داشت و بعد از آن، به دغدغههای کوچکتری مثل عزت نفس، ترس از رد شدن میانفردی یا تحقیر شدن تبدیل شد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حجم
۶۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
حجم
۶۹۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۰۸ صفحه
قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان