دریغا! چه زیادند تصمیات قوی که با گذشت زمان نابود میشوند. دنیا تماشاخانه وحشتناکی است که در آن محبتها و عشقهای بس نیرومندی نیز به واسطه گذشت زمان از بین میروند. انسان هر قدر مغرور و مطمئن باشد نمیتواند بگوید «من فردا در آنجا خواهم بود» و یا«فردا چنان خواهم کرد» چون کسی از فردا خبر ندارد.
درباره هیچ کس با دلسختی قضاوت نکنیم همان طور که به نوبه خود درباره خود نیز با دلسختی قضاوت نمیکنیم. این تقدیر ما است نه تصمیم ما.
سپیده اسکندری
وقتی کسی را دوست بداریم باید از زندگی استعفا دهیم، باید با موجودی که عزیزش داریم مخلوط و یکی شویم و با او زندگی کنیم.
سپیده اسکندری
به راستی وقتی به گذشت زمان میاندیشم میبینم که زمان بدبختی نیز چون دوران سعادت و خوشی زودگذر است
سپیده اسکندری
روح به محبت محتاج است همچنان که ریه به هوا احتیاج دارد.
سپیده اسکندری
آنچه برای دیروز لذیذ بود برای امروز خوشآیند نیست. اگر شما مرا امروز از دیروز بیشتر دوست نداشته باشید، این به هیچ وجه کافی نیست و من از یک چنین عشقی راضی نیستم. هر احساسی که در حال رشد نباشد به خودی خود فنا میشود.
سپیده اسکندری
در انسان عیبهایی نهفته است که گاهی از اوقات خوبیها را میپوشاند...
سپیده اسکندری
به نظر من برای آنکه سعادتمند شویم لازم است که فقط دو نفر باشیم. به عقیده من عشق شیرین و مقدس است و وجود شخص ثالثی، هر کس میخواهد باشد، آن را خنک و بیمزه میکند
سپیده اسکندری
چرا باید هر سعادتی با اندوهی همراه باشد؟
سپیده اسکندری
این نیز غریب به نظر میآید که من نسبت به دیگران وظیفهای برعهده دارم. قبل از تکلیفی که نسبت به بچههایم بر گردن دارم.
این نیز به نظر عجیب میآید که انسان گاهی از اوقات در مقابل چیزهایی که خیلی به نظر ساده میآید هوش خود را از دست میدهد.
سپیده اسکندری
دیروز دخلی به امروز ندارد و این طور از گذشته سرمشق گرفتن چشم پوشی از آینده است.
سپیده اسکندری