بریدههایی از کتاب پلهای مدیسن کانتی
نویسنده:رابرت جیمز والر
مترجم:زهره زاهدی
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱۴۰ رأی
۴٫۰
(۱۴۰)
اما جاهایی که او میرفت زن زیبا فراوان بود. این خصوصیات جسمانی جالب بود اما، از نظر او تیزهوشی، شور زندگی، جنبیدن و به جنبش درآوردن بر اثر ظرافتهای ذهنی و روحی، ارزشِ اصلی را داشت. به همین علت بود که اغلب زنان جوان، صرف نظر از زیباییهای ظاهریشان، از نظر او جذاب نبودند. آنها به قدر کافی عمر نکرده، یا سختی نکشیده بودند که واجد کیفیتهای مورد نظر او باشند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
یک بار یک غاز کانادایی دیدم که جفتش به دست شکارچیها کشته شد. میدانی، غازها همهٔ عمر فقط یک جفت انتخاب میکنند. غاز نر روزها و روزها دریاچه را دور میزد. آخرین باری که دیدمش، تنها روی آب شنا میکرد و هنوز دنبال جفتش میگشت. گمان میکنم چنین تشبیه و قیاسی برای امتحان ادبیات خوب باشد، اما دقیقاً وصف حال من است.
آروین
«رابرت، در درون تو موجودی است. من نه آن قدر خوبم که بتوانم بیرونش بکشم و نه آن قدر قوی هستم که به او برسم. گاهی احساس میکنم تو مدتهای مدید، بیش از یک زندگی، اینجا بودهای و جاهایی زندگی کردهای که ما خوابش را هم نمیبینیم. با آن که با من مهربان هستی، مرا میترسانی. وقتی با تو هستم اگر جلوی خودم را نگیرم، احساس میکنم بعید نیست عقلم را از دست بدهم و دیگر به دست نیاورم».
آروین
به عدسی دوربین نگاه میکنم تا عکس بگیرم، تو را میبینم. میخواهم مقاله بنویسم، میبینم دارم دربارهٔ تو مینویسم. حتی نمیدانم چطور از آیوا به اینجا برگشتم. وانت کهنهام یکجوری مرا به خانه آورد، اما پیمودن این فاصله را به یاد ندارم.
samarium
«تو از جنس همان چیزی هستی که به وجود میآوری».
samarium
«آنچه او برایم بهجا گذاشت، بیشتر از آنی بود که من برایش گذاشتم»
samarium
من زندهام اما قلبم را دفن کردهام
samarium
«علت وجودی من در این لحظه، روی این سیاره همین است، فرانچسکا. نه برای اینکه سفر کنم، یا عکس بگیرم، برای اینکه تو را دوست بدارم. حالا این را میفهمم. من سالها پیشتر و بیشتر از آنچه روی زمین زیستهام، از بلندای جایی رفیع به زمین افتادم. در طول همهٔ آن سالها من به سوی تو میآمدم».
samarium
«من مطمئن نیستم که تو در درون من باشی، یا من در درون تو باشم، یا مالک تو باشم. حداقل مایل نیستم مالک تو باشم. من فکر میکنم ما هر دو درون موجود تازهای هستیم که خودمان خلقش کردهایم: موجودی به نام (ما)».
میمی
اهالی مدیسنکانتی در جهت کمبودپوشی فقر فرهنگی خود میگفتند: «در اینجا مردم از شعر خوششان نمیآید»
پروا
«تحلیل کردن، تمامیتها را خراب میکند. بعضی چیزها، چیزهای سحرآمیز، باید به صورت یک تمامیت باقی بمانند. اگر به جزئیاتشان نگاه کنی، از بین میروند»
پروا
«در این جهان پرتناقض، چنین اطمینانی تنها یک بار به سراغ انسان میآید و بس، حتی اگر هزار بار زندگی کنی»
فاطمه
میخواستم ساده و برازنده باشد. انجام کارهای پیچیده آسان است. کار واقعی در سادگی است.
hamtaf
استدلال من این است که هورمونهای مردانه علت نهایی گرفتاری روی این سیاره است.
hamtaf
در واقع انسان به قیمت از دست دادن مفید بودنش، عمر طولانیتری میکند.
hamtaf
صدایی میخواند: «زمان در جیب من است ... و هوا در کنارم ...».
hamtaf
نوشتم: رؤیاهای قدیمی رؤیاهای خوبی بودند. به واقعیت در نیامدند، اما به هر حال خوشحالم که داشتمشان. درست نمیدانم معنی این حرف چیست، اما در جایی آن را به کار خواهم زد.
hamtaf
به موهای سیاهش روبان میبست و به رؤیاهایش میچسبید. اما هیچ ملوان خوشقیافهای به جستجوی او از کشتی پیاده نشد و هیچ صدایی از معبر زیر پنجرهاش شنیده نشد. فشار سخت واقعیتها او را واداشت بپذیرد که انتخاب زیادی ندارد
hamtaf
در کشورهای خارجی بهتجربه میدانست که باید: «سه بار سؤال کرد». او دریافته بود که سه جواب، حتی اگر هر سه غلط باشند، بهتدریج فرد را به جایی که میخواهد برود خواهند رساند
hamtaf
اعتقادی به مدپرستی نداشت. مردم لباسهای سالم و تمیز خود را دور میانداختند، یا شتابزده آنها را طبق نظر مدسازان اروپایی تغییر شکل میدادند. این کار به نظرش احمقانه بود
hamtaf
حجم
۱۵۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۱۵۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
قیمت:
۴۲,۰۰۰
۲۱,۰۰۰۵۰%
تومان