بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیرمرد و دریا | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی

بریده‌هایی از کتاب پیرمرد و دریا

۳٫۷
(۸۹)
ابرها مانند رشته کوه هایی قد علم کرده بودند و ساحل فقط مانند خط سبزی بین کوه‌های آبی خاکستری اطراف آن به نظر می‌آمد.
Muhammad
امید و ایمان او هرگز از بین نمی‌رفت و حالا با طلوع خورشید قدرت می‌گرفت.
Muhammad
الان وقت فکر کردن به چیزهایی که نداری نیست. فکر کن با چیزهایی که داری چیکار میتونی بکنی.»
محمد
او گفت: «بد نیست. هیچ دردی مرد رو از پا نمیندازه.»
hamid
هیچ چیز بهتر از این نیست که هیچ نباشی ولی مؤثر باشی.
khorasani
اگه جایی شانس بفروشند دوست دارم کمی بخرم.
Mitir
پیرمرد متوجه شد که چقدر خوب است به جای حرف زدن با خودت یا با دریا کسی را داشته باشی که با او صحبت کنی.
فاطمه
اکثر مردم هیچ حسی نسبت به لاک‌پشت‌ها نداشتند به خاطر این‌که قلب یک لاک پشت ساعت‌ها بعد از کشته شدن هنوز می‌تپد. پیرمرد فکر می‌کرد قلب و دست و پای من هم همین‌طور است
فاطمه
«گالانو ها، بخوریدش و خواب اینو ببینید که یه انسان رو کشته اید.» او میدانست که شکست خورده است.
f.alishah
آدمیزاد برای شکست خوردن ساخته نشده، اون میتونه نابود بشه ولی شکست نمی‌خوره.
MasihReyhani

حجم

۱۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۱۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان