بریده‌هایی از کتاب چهار رنگ؛ تیپ‌شناسی مشتری احتمالی در بازاریابی شبکه‌ای

مهارت در این است که شخصیت آبی را سریع تشخیص دهید. خوشبختانه کار سختی نیست. اگر شما در جایی ایستاده‌اید و شخص کناری‌تان مدام حرف می‌زند، کنار یک شخصیت آبی ایستاده‌اید. به کلمه‌هایی توجه کنید که آن شخص در حرف‌هایش استفاده می‌کند. همچون: * حال دادن * جالب * تفریح * معرکه * مسافرت * هیجان * جدید * بگو بخند بعد دقت کنید، می‌بینید که آن‌ها اصلاً به شما گوش نمی‌دهند.

چه کار کنیم که بتوانیم شخصیت‌های زرد را سریع تشخیص دهیم؟ اول: یک شخصیت زرد پیدا کنید و به حرف‌های او گوش دهید. در حرف‌های او به این کلمه‌ها توجه کنید: * کمک کردن * دلداری دادن * احساس کردن * همکاری کردن * پرورش دادن * مشارکت کردن * مراقبت کردن * سهیم کردن و غیره. فقط با دانستن واژه‌های رمزی آن‌ها و لغاتی که زردها برای توصیف زندگی‌شان به کار می‌برند، خیلی زود می‌توانیم حتا پشت تلفن رنگ شخصیتی آن‌ها را تشخیص دهیم.

اگر یک شخصیت آبی و عاشق تفریح هستید، هنوز هم باید چک‌تان را پاس کنید و مالیات‌تان را پرداخت کنید. ممکن است حضور به‌موقع سر کار برای‌تان سخت باشد، اما شما مجبورید فردای یک شب خوشگذرانی سر کار حاضر شوید.

شخصیت‌های سبز این افراد هستند: * مهندس‌ها * حسابدارها * خوره‌های کامپیوتر * دانشمندان بله، شخصیت‌های سبز آدم‌هایی کسل‌کننده، منزوی، و درونگرا هستند. آن‌ها زیاد اهل معاشرت نیستند.

اگر زردها بغل‌کننده‌های حرفه‌ای هستند، سبزها بغل‌گریز هستند. سبزها علاقه‌ای به معاشرت با مردم ندارند. اگر سعی کنید که یک شخصیت سبز را بغل کنید، مثل یک تکهٔ یخ می‌شود و سعی می‌کند که فرار کند.

سبزها به مهمانی نمی‌روند؛ چون مهمانی یعنی جمعیت، یعنی شلوغی. آن‌ها در خانه می‌مانند و به جای آن در اینترنت می‌چرخند.

اکثر شوهرها می‌گویند، «زنم خیلی قرمز است، او همیشه می‌گوید چه کار بکنم، چه کار نکنم.». اما اگر یک زن شوهرش را آموزش ندهد، چه کسی این کار را بکند؟

می‌توانم شخصیت آبی را در یک کلمه توصیف کنم: “مهمانی! ” * آبی‌ها عاشق مهمانی هستند. * آبی‌ها عاشق خوشگذرانی هستند. * آبی‌ها عاشق ماجراجویی هستند. * آبی‌ها عاشق تجربه کردن چیزهای جدید هستند. * آبی‌ها عاشق مسافرتند. * و مهمتر از همه، آبی‌ها عاشق آشنا شدن با افراد جدید هستند.

شخصیت سوم، شخصیت قرمز است. این افراد: * می‌خواهند مسئول باشند، * می‌خواهند رئیس باشند، * می‌خواهند به دیگران بگویند که چه کاری انجام دهند، * سازمان‌دهندگان عالی هستند، * آدم‌های نتیجه‌گرایی هستند، * از آدم‌های بهانه‌گیرِ نق‌نقو متنفرند، و * پول تنها چیزی است که به آن اهمیت می‌دهند!

* آبی‌ها عاشق مهمانی هستند. * آبی‌ها عاشق خوشگذرانی هستند. * آبی‌ها عاشق ماجراجویی هستند. * آبی‌ها عاشق تجربه کردن چیزهای جدید هستند. * آبی‌ها عاشق مسافرتند. * و مهمتر از همه، آبی‌ها عاشق آشنا شدن با افراد جدید هستند.

کلماتی که ما هنگام صحبت با شخصیت‌های زرد استفاده می‌کنیم ساده هستند. فقط با اضافه کردن چند لغت مثل «کمک»، «مراقبت» و غیره می‌توانیم با آن‌ها با روشی که درک می‌کنند ارتباط برقرار کنیم.

زردها: کمک. آبی‌ها: تفریح، هیجان، ماجرا. قرمزها: قدرت، نتیجه، موفقیت. سبزها: اطلاعات.

اگر انتظار دارید شخصیت سبز سریع تصمیمش را بگیرد، ناامید می‌شوید. سبزها شخصیت‌های قرمز و آبی را با تعلل در تصمیم‌گیری‌ها و تأخیر در انجام کارهای‌شان دیوانه می‌کنند. هدف آن‌ها این است که همهٔ اطلاعات موجود را جمع کنند، بعد در تمام احتمالات و سناریوهای بالقوهٔ آینده تعمق کنند تا مطمئن شوند که هیچ اشتباهی رخ نمی‌دهد.

شخصیت‌های قرمز بیشترین پول را در بازاریابی شبکه‌ای به دست می‌آورند.

هر وقت در مرکز خرید یک بچهٔ سه سالهٔ شیطان می‌بینم با خودم می‌گویم، «شخصیت این بچه آبیه.» اما پدر و مادرش در کل دوران کودکی او درگیر این مسئله هستند که چطوری فرزندشان تمرکز حواس داشته باشد.

آبی‌ها برای تبلیغ کردن به دنیا آمده‌اند. بازاریابی شبکه‌ای کاملاً با شخصیت آبی‌ها سنخیّت دارد.

تشخیص شخصیت‌های آبی از همهٔ شخصیت‌های دیگر آسان‌تر است، چون آن‌ها همیشه در حال حرف زدن هستند.

کنار بچه‌هاشان می‌مانند و مجبور نیستند بچه را به مهد کودک بفرستند و مبلغ زیادی به یک غریبه بدهند که بچه‌شان را بزرگ کند. فقط به این فکر کن که اگر ما به مردم کمک کنیم که در خانه‌هاشان کار کنند، چقدر باعث کاهش آلودگی می‌شود.» «من فقط یک نفر دیگر در جلسه لازم دارم که بتوانم جایزهٔ “روبان جادوئی شادکامی” را ببرم. ممکنه به عنوان مهمان با من بیای؟» «می‌شود کمی هم خوردنی با خودت بیاوری؟» بله، مشتری زرد شما می‌آید. نسخهٔ مبالغه‌آمیز بالا دعوت شما را به زبان زرد بیان می‌کند. در نتیجه مشتری زرد می‌آید. شخص زرد همان چیزی را می‌بیند که شما می‌بینید و آن این است که در جلسه اتفاق خوبی خواهد افتاد. به خاطر داشته باشید که مهارت شما در این است که سریع تشخیص دهید که طرف مقابل‌تان شخصیت زرد است یا نه.

کنار بچه‌هاشان می‌مانند و مجبور نیستند بچه را به مهد کودک بفرستند و مبلغ زیادی به یک غریبه بدهند که بچه‌شان را بزرگ کند. فقط به این فکر کن که اگر ما به مردم کمک کنیم که در خانه‌هاشان کار کنند، چقدر باعث کاهش آلودگی می‌شود.» «من فقط یک نفر دیگر در جلسه لازم دارم که بتوانم جایزهٔ “روبان جادوئی شادکامی” را ببرم. ممکنه به عنوان مهمان با من بیای؟» «می‌شود کمی هم خوردنی با خودت بیاوری؟» بله، مشتری زرد شما می‌آید. نسخهٔ مبالغه‌آمیز بالا دعوت شما را به زبان زرد بیان می‌کند. در نتیجه مشتری زرد می‌آید. شخص زرد همان چیزی را می‌بیند که شما می‌بینید و آن این است که در جلسه اتفاق خوبی خواهد افتاد. به خاطر داشته باشید که مهارت شما در این است که سریع تشخیص دهید که طرف مقابل‌تان شخصیت زرد است یا نه.

«من معمولاً همهٔ شب را توی خانه با خواندن کتاب‌های مورد علاقه‌ام، کمی گشت توی اینترنت و حل کردن جدول می‌گذرانم.» درسته اغراق آمیز بود، اما مشخصاً یک شخصیت سبز.