مهدی سومین فرزند من بود. قبل از مهدی صاحب یک دوقلو شدیم. دو تا دختر. پدرش تأکید داشت که همیشه با وضو باشم، علیالخصوص وقتی باردار بودم یا بچه شیر میدادم. وقتی مهدی را باردار بودم یک لحظه را هم بدون وضو نگذرانم. تأثیراتش را هم در عمر کوتاه مهدی دیدم.
پنج ساله که بود دوست داشت نماز بخواند. کنار پدرش میایستاد به نماز. با عشق و علاقه به همراه پدرش به جلسات آقای امجدی میرفت و همیشه هم پهلوی ایشان مینشست.