بریدههایی از کتاب فصوصالحکم و نقشالفصوص
۳٫۹
(۱۸)
«حقیقت، خداست و خدا وجود دارد؛ از آن جهت که حقیقت وجود دارد».
plato
گویند درویشی از شیخ ابوسعید ابوالخیر پرسید: ای شیخ! او را از کجا جوییم؟
شیخ گفت: کجایش جُستی که نیافتی؟ اگر قدمی به صدق در راه طلب نهی، در هرچه بنگری او را بینی!
plato
هر کسی راهی دارد و صراطِ همه در خویش نهان است. هر که راهش را بیرون از خود بجوید و از خویشتن غافل شود، کجراهه رفته است. حلاّج گوید: «راههای رسیدن به خدا به تعداد نفوس خلایق است».
اگر آدمی به مذهب (راه) نیاز دارد، برای این است که به چند سؤالش پاسخ گویند: از کجا آمدهایم؟ برای چه آمدهایم و برای آنچه که آمدهایم چگونه عمل نماییم تا بدانیم به کجا خواهیم رفت؟
plato
«آدمی به خدا نزدیکتر از آن است که گمان میبرد.
خویشتن را با خدای خویش بشناس؛ و خدای خویش را هم با خویشتنِ خویش.
با چشمِ بصیرِ خدا بنگر، و با گوشِ او بشنو، تا بتوانی با زبانش سخن بگویی.
خود را پنهان مکن، و در تجلّی اسماء، خویشتن را آشکار ساز؛ تا خدا نیز برای تو آشکار شود!»
plato
نسبت آدم با جهان هستی مانند نسبت نگین با انگشتر است. او نگین و نقش و نشان و ملک و ملکوت و مُهر خداوندی است. از اینرو وی را خلیفه نامید؛ زیرا خداوند او را حافظ و نگهدارندۀ خلقش نهاد. به مثابۀ مُهر نگینی است که باعث حفظ خزینه و داراییهای مُلک شود
plato
در اواخر ماه محرّم سال ۶۲۷ در شهر دمشق، پیامبر (ص) را در رؤیایی بشارتگر دیدم درحالی که کتابی در دست داشت، و به من فرمود: «این کتاب فُصوصُ الحِکَم» است. آن را بستان و بر مردم عرضه کن تا از آن بهرهمند شوند». گفتم: آنچنان که به ما امر فرمودند؛ گوش به فرمان خدا و رسولش و اولیالامرِ ما.
پس نیّتم را خالص و هدفم را معطوف نوشتن بیکم و کاست سخنان رسول (ص) کرده و این آرزو را عملی و محقّق ساختم و از خداوند متعال خواستم که مرا در این راه یاری کند تا هرگز شیطان نتواند بر من و امثال من چیره شود.
از خداوند خواستم نیرویی به من دهد تا بتوانم نوشتهها و گفتهها و اندیشههایم را با بیانی سُبحانی و دَمی ملکوتی و روحانی عرضه نمایم تا تنها نقل کننده باشم و نه تصرّف کننده.
لذا از اهل الله (اهل دل) میخواهم تا این نثر را مقدّس و به دور از خواهشهای نفس بدانند. امیدوارم حقتعالی دعای مرا مستجاب کند؛ زیرا من تنها آنچه به من القاء شده بود نوشتم.
نه پیامبری هستم و نه رسول.
plato
هر کسی راهی دارد و صراطِ همه در خویش نهان است. هر که راهش را بیرون از خود بجوید و از خویشتن غافل شود، کجراهه رفته است. حلاّج گوید: «راههای رسیدن به خدا به تعداد نفوس خلایق است».
Husayn Parvarde
ابن عربی در مقدمۀ کتاب خود آورده، متن آن از سوی پیامبر اسلام (ص) بر وی الهام گردیده است!
plato
حال به حکمت خلقت صورت ظاهری او پیبردید و دریافتید که منظور از خلقت روح آدم، صورت باطنی خداوند است. پس او هم حق است و هم خلق. آدم همان نفس واحدهای است که نوع انسانی از آن آفریده شده و مستحقّ خلافت گردید.
¤¤¤¤
وی معتقد است که معراج و تقرّب خاصّ مرسلین نبوده، بلکه هر سالکی میتواند به منزلتِ «قاب قَوسَین أو أَدنی» برسد؛ اسماء الهی را در درون خویش متجلّی کند و مراتب کمالی را با تجربۀ الهی و توسّل به اسماءِ انبیاء و اولیاء در اندرون خویش اِحیاء کند.
plato
نسبت آدم با جهان هستی مانند نسبت نگین با انگشتر است. او نگین و نقش و نشان و ملک و ملکوت و مُهر خداوندی است. از اینرو وی را خلیفه نامید؛ زیرا خداوند او را حافظ و نگهدارندۀ خلقش نهاد.
mehdi
ابنعربی را دیدم که میگفت:
«آدمی به خدا نزدیکتر از آن است که گمان میبرد.
خویشتن را با خدای خویش بشناس؛ و خدای خویش را هم با خویشتنِ خویش.
با چشمِ بصیرِ خدا بنگر، و با گوشِ او بشنو، تا بتوانی با زبانش سخن بگویی.
خود را پنهان مکن، و در تجلّی اسماء، خویشتن را آشکار ساز؛ تا خدا نیز برای تو آشکار شود!».
Husayn Parvarde
جسم بزرگ را در آینهای کوچک، کوچک میبینیم؛ و اگر آینه مستطیل یا دایرهای شکل باشد، جسم نیز مستطیل یا دایرهای شکل میبینیم؛ و گاه هم جهت راست را در مقابل جهت چپ مشاهده میکنیم. انعکاس صورت حضرت حق نیز به مثابه گوناگونیِ آینه با تجلّیاتی متفاوت آشکار میگردد
¤¤¤¤
حجم
۱۹۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۷ صفحه
حجم
۱۹۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۷ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد