بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من پیش از تو | طاقچه
تصویر جلد کتاب من پیش از تو

بریده‌هایی از کتاب من پیش از تو

۴٫۲
(۱۱۱)
هیچ‌چیز دیگری این‌قدر که تو مرا خوشحال می‌کنی خوشحال نمی‌کند.
-Dny.͜.
(من به این عقیده رسیده بودم که خداوند، خدای مهربان، درد و رنج‌های ما را می‌فهمد و گناهان ما را می‌بخشد.)
-Dny.͜.
نمی‌دانستم که موسیقی می‌تواند چیزهایی را در درون انسان باز کند و انسان را به جایی ببرد که حتی آهنگسازش هم تصورش را نمی‌کرده است.
-Dny.͜.
تو تنها چیزی هستی که باعث می‌شوی بخواهم هرروز صبح بیدار شوم.»
-Dny.͜.
ترینا آرام گفت «اگر فکر کردی که از این به بعد با اون لیست احمقانه‌ات کمکت می‌کنم کور خوانده‌ای.» «خیلی خب. من اصلاً به کمکت احتیاج ندارم مفت‌خور.» این را گفتم و مجلهٔ رادیو تایمز را که بابا به طرفم پرت کرد جاخالی دادم.
-Dny.͜.
می‌گویند وقتی کسی به سن‌وسال خاصی می‌رسد به گل و گیاه علاقه‌مند می‌شود، فکر کنم این حقیقت داشته باشد. احتمالاً این مطلب به چرخهٔ عظیم زندگی ربط دارد. رشد دوبارهٔ گیاهان بعد از زمستانی غمبار چیزی شبیه معجزه است، نوعی لذت در تفاوتی که هرسال وجود دارد، راهی که طبیعت برای نشان دادن بخش‌های متفاوتی از باغ در بهترین شکلش انتخاب می‌کند.
Rara,the real snowwhite
موسیقی باعث می‌شد که تصوراتم به‌جاهای غیرقابل‌باوری برود
-Dny.͜.
اما اگر واقعاً عاشق کسی هستی وظیفه داری که پیشش بمانی؟ به او کمک کنی تا از افسردگی و غم عبور کند؟ در بیماری یا سلامتی، در همهٔ شرایط؟
aseman
«مطمئنی چیزی نمی‌خواهی برایت بیاورم عزیزم؟» مامان در کنارم با یک فنجان چای ایستاده بود. هیچ‌چیزی در خانهٔ ما نبود که نشود با یک لیوان چای حل‌وفصلش کرد.
-Dny.͜.
بابا می‌گوید چهرهٔ متفکرانهٔ من وقتی نمایان می‌شود که می‌خواهم به دستشویی بروم.
-Dny.͜.
تو مرا خوشبخت می‌کنی، حتی در بدترین وضعیت. من ترجیح می‌دهم با تو باشم حتی با تویی که فکر می‌کنی نابود شده‌ای تا این‌که با کس دیگری در این دنیا.
آسمان
خاطرم هست به ستاره‌ها خیره شده بودم، حس می‌کردم که در عمق بی‌نهایت‌شان گم‌شده‌ام و زمین به‌آرامی دور سرم درست مثل عرشهٔ یک کشتی، در حال چرخیدن است.
آسمان
او خودش است و تغییری نخواهد کرد. تو نمی‌توانی مردم را از چیزی که هستند تغییر دهی.
Fatemeh Ka
«فقط یک‌دقیقه صبر کن کلارک.» در صندلی‌ام چرخیدم. صورت ویل در تاریکی بود و نمی‌توانستم آن را خوب ببینم. «فقط صبر کن. فقط یک‌دقیقه.» حالت خوبه؟ نگاهم پایین‌تر آمد و به صندلی‌اش نگاه کردم، ترسیده بودم که حتماً کاری را اشتباه انجام داده‌ام و جایی از بدنش در صندلی فشرده یا گیرکرده باشد. «من حالم خوبه. فقط...» می‌توانستم ببینم که رنگ گردنش به نسبت کت‌وشلوار تیره‌اش کاملاً تغییر کرده است. «الآن نمی‌خواهم بروم داخل. فقط می‌خواهم همین‌جا بنشینم و مجبور نباشم فکر کنم که ...» آب دهانش را قورت داد. حتی در آن تاریکی هم مشخص بود که خیلی دارد به خودش فشار می‌آورد. «من فقط...فقط می‌خواهم حس مردی را داشته باشم که در یک کنسرت شرکت کرده و یک دختر قرمزپوش هم همراهش بوده. حداقل برای چند دقیقه دیگر.» دستگیره در را ول کردم. «حتماً.»
*m*
منظورم این است که جسورانه زندگی کن. خودت را به جلو هل بده. راکد نباش.
حلماء
یک دوست اگر در خودش عشق داشته باشد هنوز هم می‌تواند حس کند که می‌تواند راهش را ادامه دهد. ولی بدون عشق، ممکن است هزاران بار غرق شود.
Fatemeh Ka
او خیلی آرام گفت: «بله شدم. بله عاشق شدم.» همین‌که متوجه شدم چی گفتم آرزو کردم که ای‌کاش نگفته بودم.
Rara,the real snowwhite
«کلاً زندگی زرده و تو فقط باید ازش لذت ببری!»
Sina
«من هرگز و هرگز در مورد گذشته و کارهایی که کرده‌ام پشیمان نخواهم بود. چون وقتی انسان گرفتار چنین مشکلاتی می‌شود، خاطرات تنها چیزهایی هستند که می‌توانی به آن‌ها فکر کنی.»
Hossein shiravand
برگ برنده با او بود چراکه دیگر هیچ‌چیز برای از دست دادن نداشت،
Hossein shiravand

حجم

۴۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۴۴ صفحه

حجم

۴۱۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۴۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد