بریدههایی از کتاب همهجا آتشهای خُرد
۳٫۸
(۶۶)
«بیشتر وقتها باید یه فرصت دیگه به آدمها داد. خیلیوقتها کارهایی میکنیم که کمابیش بعدش پشیمون میشیم. اون وقت باید همیشه اونها رو با خودت حمل کنی.»
kahat
اما آقای ریچاردسون متوجه شد حقیقت این است که یک مرد آسیایی خشمگین با انتظارات عمومی تناسبی ندارد و بههمینخاطر عصبانیکننده است. مردان آسیایی نمیتوانند شخصیت پخته اجتماعی داشته باشند و ناقص و مضحک هستند یا در بهترین حالت مانند جکی چان، تهدیدکننده و لوده. اجازه ندارند خشمگین و پخته و قدرتمند باشند.
fahime
در عمرش یاد گرفته بود که احساسات ممکن است مانند آتش خطرناک باشد. ممکن است خیلی راحت از کنترل آدم خارج شود. ممکن است از فراز دیوارها و پرچینها رد شود. جرقه مانند کک میپرد و سریع همهجا را میگیرد.
fahime
شعار مدارس شیکر را نقل کرده بود که میگفتند «هر جامعه با مدارس آن شناخته میشود.»
مرتضی بهرامیان
میا دنبال توضیحی گشت و گفت «مثل بعداز یک آتیشسوزی توی جنگل. چند سال پیش خودم یه دونهش رو دیدم. وقتی نبراسکا بودیم. طوری میشه که خیال میکنی دیگه دنیا تمومه. زمین سیاه میشه و سبزی باقی نمیمونه. اما بعدش خاک غنیتر میشه و چیزهای تازه درمیآد.» ایزی را در آغوشش فشار داد و گونههایش را پاک کرد. یک بار دیگر هم موهایش را صاف کرد و گفت «آدمها هم همینطورن. از نو شروع میکنن. یه راهی پیدا میکنن.
Tina
شما پسرها خیال میکنین همهچیز به هورمونها و پریود مربوطه. اگه مردها پریود میشدن زمین و زمان رو از درد به هم میدوختن.
Tina
دنیا همین است اما چقدر سخت است؛ بغلکردنهای هرازگاهی، سری که یک لحظه روی شانههایت خم میشود، ولی آنچه آدم میخواهد چیزی بیش از یک فشاردادن و محکم بغلکردن ساده است، باید طوری باشد که اصلاً نشود آدم را جدا کرد. مثل این است که تمرین کنی فقط با بوی سیب زنده بمانی، درحالیکه احتیاج داری آن را گاز بزنی و ببلعی؛ با هسته و دانههایش.
Aa
میا فکر کرد دنیا همین است اما چقدر سخت است؛ بغلکردنهای هرازگاهی، سری که یک لحظه روی شانههایت خم میشود، ولی آنچه آدم میخواهد چیزی بیش از یک فشاردادن و محکم بغلکردن ساده است، باید طوری باشد که اصلاً نشود آدم را جدا کرد. مثل این است که تمرین کنی فقط با بوی سیب زنده بمانی، درحالیکه احتیاج داری آن را گاز بزنی و ببلعی؛ با هسته و دانههایش.
esh
پرل فکر کرد شاید دوباره بتوانند به شرایط قبل برگردند. رابطهاش با تریپ همهچیز را عوض کرده بود. متوجه شد که این رابطه نهتنها همهچیز را بین آدم و یک نفر دیگر بلکه بین آدم و بقیۀ آدمها عوض میکند.
kahat
در واقع، شعار شهرداری – به قول لکسی حقیقتاً– این بود: «بیشتر جوامع دیمی شکل میگیرند، فقط بهترینها هستند که با طرح و برنامه ایجاد میشوند.»
مرتضی بهرامیان
حجم
۳۱۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۱۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۰,۲۵۰۳۰%
تومان