بریدههایی از کتاب همسر پنهانی
۴٫۴
(۳۸۵)
کیتی غرق این فکر شد. تام دیکتاتور نبود. کیتی به او اجازه داده بود مسئولیت رهن، ماشین و تعطیلات را بر عهده بگیرد. تام قدرت را به دست نگرفته بود، کیتی این قدرت را به او داده بود. او دوست نداشت تصمیمهایی از این دست بگیرد؛ چون آنها را استرسزا میدانست ـآسانتر بود که ریسک چیزی را که به گمان مادرش «شکست» بود نپذیریدـ و به طور پیشفرض، وارد نقشی شده بود که تقریبآ مثل نقش یک بچه بود. نظریه جالبی بود و هرچه بیشتر فکر میکرد، درستی آن را بیشتر درک میکرد. کیتی همیشه در کناره حرکت کرده بود و در این ازدواج، شریک کاملی نبود. شاید تام دوست داشت او بار بیشتری بر دوش بکشد.
پاشا
همه سعیمان را کردهایم که اینجا را خانه راحتی کنیم، با همه عکسها و خرتوپرتهایی که از تزارسکو سلو آوردهایم، اما نداشتن آزادی بار سنگینی است
forooghsoodani
برای درک خودم، بسیار سودمند میدیدم. نوشتن کمک میکند بدانید گاهی چطور به شکل غریزی، واکنشی نشان میدهید که گیجتان میکند، باعث میشود فکر کنید چرا عصبانی هستید؟ چرا آن چیز ناراحتتان میکند؟
FL1998
چرا زندگی اینقدر سنگدلانه و خشن بود، چالشی بعد از چالش دیگر. چرا شیطان همیشه پیروز میشد؟
مهرانه محمدزاده
وقتی با هم بودند، احساس میکردند هالهای افسونگرانه احاطهشان کرده است. رنگها عمیقتر میشدند، خورشید درخشانتر میتابید، روزهای خاکستری هفتههای آخر زمستان، بهسرعت میگذشتند.
bluestar
دمیتری سر مالویچ را در دستانش نگه داشته و به آن چشمهای قهوهای اهلِ اعتماد نگاه میکرد. وقتی سگ دیگر نفس نکشید، دمیتری دستش را دور او انداخت و داخل کتش، هقهق گریه سرداد. سرش پر بود از تصاویر دوستانی که از دست داده بود، تصویر پدر و مادرش و خانواده تاتیانا. به اردوگاه کار اجباری فکر کرد؛ جایی که بسیاری از دوستان آلمانی او مرده بودند؛ به اردوگاههای بیگاری در سیبری فکر کرد. چرا زندگی اینقدر سنگدلانه و خشن بود، چالشی بعد از چالش دیگر. چرا شیطان همیشه پیروز میشد؟
فریبا
احساس اینکه آدم دیگری واقعآ و عمیقآ تو را درک میکند و آنچه را که تو میبینی، دوست دارد و تو هم همین احساس را درباره او داری، بهترین احساس دنیاست.
نیتا
مادر و خواهرهای دمیتری او را دوست داشتند، شاید حتی پدرش هم به شیوه از مد افتاده خودش، او را دوست میداشت، اما آنها خانواده او بودند و بدیهی بود که دوستش داشته باشند؛ اما تاتیانا دوستداشتنِ او را انتخاب کرده بود
saba_msv
مادر و خواهرهای دمیتری او را دوست داشتند، شاید حتی پدرش هم به شیوه از مد افتاده خودش، او را دوست میداشت، اما آنها خانواده او بودند و بدیهی بود که دوستش داشته باشند؛ اما تاتیانا دوستداشتنِ او را انتخاب کرده بود
Neda Afshar
حجم
۴۲۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
حجم
۴۲۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۹۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان