بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باز هم من | طاقچه
تصویر جلد کتاب باز هم من

بریده‌هایی از کتاب باز هم من

نویسنده:جوجو مویز
انتشارات:نشر مصدق
امتیاز:
۳.۵از ۷۱ رأی
۳٫۵
(۷۱)
روزی روزگاری دختری بود که در شهری کوچک و در دنیایی کوچک زندگی می‌کرد. این دختر بسیار خوشبخت بود یا دست‌کم به خودش می‌گفت که خوشبخت است. مثل بسیاری از دخترها، این دختر هم عاشق این بود که خود را به قیافه‌های جورواجور درآورد، کسی شود که واقعآ نبود. اما مثل بسیاری از دخترها، زندگی او را ضعیف‌تر کرد تا این‌که، به‌جای پیدا کردن چیزی که واقعآ مناسب اوست، خودش را استتار کرد، بخش‌هایی از وجودش که او را از دیگران متمایز می‌ساخت، را پنهان نمود. او تا مدت‌ها اجازه داد تا دنیا او را آزرده کند، تا این‌که به این نتیجه رسید که مطمئن‌تر این است که اصلا خودش نباشد.
محدثه فاطمی
«دیروز با بابا تماس گرفتم، گفت که مهم اینه که جوری نشون بدی که انگار به کارت وابسته نیستی، باشه؟ انگار که... انگار که آدم بلندپروازی هستی و یه مرد کاری تموم عیاری، ولی هر وقت که بخوای می‌تونی به یه شرکت دیگه هم بری، چون پیشنهاد کاری زیاد داری. اونا باید این‌جوری حس کنن که اگه طَلبت رو ندن این خطر وجود داره که ممکنه بری یه جای دیگه، می‌فهمی چی می‌گم
محدثه فاطمی
«وقتی انسان کاری را که شیفته‌ی آن است انجام می‌دهد تسلای خاطر می‌یابد.»
لیلی مهدوی
کتابا به ما درس زندگی و مهربونی میدن؛ و اگه تو بتونی هر کتابی که دوست داری رو قرض بگیری دیگه کتاب نمی‌خری پس کتابخونه یک منبع حیاتیه! لوئیسا اونا با از بین بردن یک کتابخونه، یک ساختمان را نابود نمی‌کنن بلکه امید رو هم از بین می‌برن.»
Shaghayegh
«یه لحظه هم خیال نمی‌کردم اونی که دلم رو می‌شکنه خودِ تو باشی.»
Shaghayegh
مردم کاری را که بخواهند انجام بدهند، انجام می‌دهند
maneli1388
چطور ممکن است احساسات واقعی در پشت این کلمات پنهان شود.
maneli1388
«اما سخته که وانمود کنی درد نداری، می‌فهمی؟ ظاهرآ تو اهمیت نمی‌دی؟» امیدوارانه گفتم: «مردم به مرور زمان عوض می‌شن.»
maneli1388
وای، لوئیسا، آدم می‌تونه در نتیجه‌ی یه غرور بی‌جا دودستی بچسبه به درد خودش یا این‌که می‌تونه این غرور رو کنار بذاره و از تک تک لحظات ارزشمندی که داره لذت ببره.»
Shaghayegh
‫«خرد و دانش مایه‌ی ثبات اوضاع تو خواهند بود.»
کاربر 6057
«وقتی انسان کاری را که شیفته‌ی آن است انجام می‌دهد تسلای خاطر می‌یابد.»
غزاله نشاط
تو تنها یک زندگی خواهی داشت
ema
وقتی هم که مامانم عکسی از خودش و تام را در یک نمایش تئاتری با یک نامه برایم فرستاد و نوشته بود: «فقط برای این‌که قیافه‌هامون رو فراموش نکنی.» گریه‌ام گرفت.
maneli1388
سگی را دیدم که روی تخته اسکیت بود، وقتی برای خواهرم پیغام فرستادم و این را تعریف کردم او فکر کرد که مستم.
maneli1388
من اونجوری‌که می‌گن نیستم. به چهار زبون حرف می‌زنم، پیانو می‌زنم، مدرک مخصوص ماساژ درمانی دارم. می‌دونی اون به چه زبونی حرف می‌زنه؟ دو رویی!»
maneli1388
شگفت‌زده بودم که دو نفر که زمانی خیلی با هم راحت بودند، حالا به سختی می‌توانند کاری کنند تا یک جمله را در یک مکالمه به هم بگویند.
Shaghayegh
«می‌دونی، وقتی به سن من برسی، پشیمونی‌هات اون قدر روی هم تلنبار می‌شه که دیگه نمی‌تونی جلوت رو ببینی.»
Shaghayegh
با بغض ادامه داد: «لوئیسا بعضی وقتا فکر می‌کنم که دیگه نمی‌تونم ادامه بدم.» از آنجایی که من نمی‌توانستم حرف دیگری بزنم فقط گفتم: «اون تو رو دوست داره.» او با دستش اشک‌هایش را پاک کرد و سرش را در دستانش گرفت انگار که می‌خواست احساساتش را از خودش دور کند. به من لبخندی زد و گفت: «می‌دونم اما عشق نمی‌تونه همه چیز رو درست کنه.»
Shaghayegh
هندزفری‌ام را در گوشم گذاشتم و به آهنگی گوش دادم که می‌دانستم حالم را بدتر می‌کند، اما اصلا اهمیتی ندادم.
Shaghayegh
با خودم فکر کردم شاید آن سوسک خیلی تنهاست و می‌خواسته دوست من باشد. رفتم و زیر وان حمام را نگاه کردم جایی که اورا لگد کرده بودم. پس قطعآ مرده بود. این باعث ناراحتی من شد و خیلی بیشتر عصبانی شدم
Shaghayegh

حجم

۴۰۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۳۶ صفحه

حجم

۴۰۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۳۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد