بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تنباکوها و یاس | طاقچه
کتاب تنباکوها و یاس اثر مهرام بهین

بریده‌هایی از کتاب تنباکوها و یاس

نویسنده:مهرام بهین
ویراستار:علی حسن آبادی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۳از ۶ رأی
۴٫۳
(۶)
بیشتر وقت‌ها توجیه دل شکستن‌ها، مثل زدن ضربه‌ی نهایی چاقوست تا کار را یک‌سره کند.
n re
سردم بود. یاد جمله‌ی ناپلئون افتادم به دزیره وقتی از روسیه‌ی یخ‌زده برگشته بود. «سردم است و انگار دیگر هرگز گرم نخواهم شد.»
n re
اهل دادوبی‌داد نبود. اخم‌هایش که توی هم می‌رفت همه حساب کار را می‌کردند.
سپیده
گفت: «کوچ عین مرگه. آدم نمی‌دونه اون‌ور چی انتظارش رو می‌کشه.»
n re
گاهی فکر می‌کنم تحمل کدام‌یک وقتی یک رابطه تمام می‌‌شود سخت‌تر است؛ از دست دادن یا تحقیر شدن.
n re
هرگز نمی‌توانی مطمئن باشی کسی را کاملاً شناخته‌ای. همیشه چیزی هست که تو را شوکه کند و به ریش باورهایت بخندد.
n re
مگر می‌شود همه‌ی عمر بدهکار بود و جواب پس داد. به مادر، به شوهر، به بچه، به رئیس، به دوست، به... به... به...
n re
گاهی احساس می‌کنی خدا دارد پا‌به‌پایت می‌آید. انگار می‌شنوی می‌گوید نترس، هوایت را دارم. گاهی هم وسط معرکه، لنگ‌درهوا ولت می‌کند. آن وقت می‌مانی چه خاکی بریزی توی سرت.
n re
«قورمه‌سبزی خوبه برای ناهار؟ اون وقت‌ها خیلی دوست داشتی.» نگاهش می‌کنم. روی سپیدی چشم‌هایش رگه‌های خون نشسته. «دوست داری، مگه نه؟»
سپیده
جای پدر خالی است. یک ساعت است رسیده‌ام. یک هفته است رفته.
سپیده

حجم

۲۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

حجم

۲۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد