بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بخشودن | طاقچه
۳٫۲
(۱۲)
آدم‌های ضعيفی که می‌بخشايند درواقع تن به بی‌احترامی و حرمت‌شکنی متجاوزان نسبت به خودشان می‌دهند؛ آنها خودشان در اين بی‌احترامی به خودشان سهيم می‌شوند امّا می‌خواهند با گفتن اينکه نيازها و حقوقشان چندان اهميتی ندارد و آنچه مهم است برقرار کردن روابط حسنه با هر کس ديگری، ازجمله آسيب‌زنندگان به آنهاست، از گزندگی مطلب بکاهند.
niloufar.dh
آنهايی که طرفدار بخشودن و گذشت هستند غالبا ادعا می‌کنند که ارزش بخشودن و گذشت در اين است که هم فرد بخشاينده و هم فرد بخشوده‌شده را رها و قوی می‌کند: بخشودن و گذشت به ما امکان می‌دهد غل و زنجير گذشته‌ای پُر از خطا را از پايمان برداريم و رو به سوی آينده‌ای کنيم که آکنده از تلخی‌ها و نفرت‌ها نيست. به نظر آنها، بخشودن نوری است که در تاريکی جهان می‌درخشد: بخشودن نه تنها نشانه‌ای از مهربانی، بلکه نشانه سخاوت و بلندنظری هم هست، هديه‌ای رايگان که هم نصيب فرد بخشاينده و هم نصيب خطاکار می‌شود
احسان رضاپور
اگر مرتکبان اعمال خطا در منظر عموم محاکمه و مجازات نشوند، به احتمال زياد نخواهيم توانست از فجايعی مشابه فجايع پيشين يا فجايعی حتی در آينده پيشگيری کنيم. صاحبان اين نظر می‌گويند برای صلح و ثبات اجتماعی، عدالت دست‌کم به همان اندازه بخشودن ضروری و علاج‌کننده است.
imaanbaashtimonfared
قربانيانی که آماده‌اند متعرضانی را ببخشايند که اين احترام و حق بنيادين را برای آنان قائل نبوده‌اند، درواقع در خوار شمرده شدن مقام و موقع انسانی‌شان با متعرّضان همدست و همراه می‌شوند.
niloufar.dh
نيچه می‌گويد بيشتر، اين آدم‌های ضعيف و ناتوان هستند که از احساس خشم و کينه در عذابند، حال آنکه آدم‌های قوی (که نيچه تحسينشان می‌کند) هرگز چنين احساسی ندارند: آنها ورای چنين احساسهايی هستند. و بعد نيچه می‌پرسد، وقتی که آدم‌های ضعيف بر خشم و کينه‌شان غلبه می‌کنند و آزاردهندگانشان را می‌بخشند واقعا چه روی می‌دهد؟ و بعد می‌گويد، آنچه اين افراد واقعا انجام می‌دهند شانه خالی کردن از زير بار مبارزه‌ای است که همه بايد در آن شرکت کنيم، مبارزه برای آنکه ديگران عزّت و کرامت نفس ما را ارج بنهند و به آن احترام بگذارند.
niloufar.dh
بسيار ديده‌ايم که جنايت پيشگانی که متوجه می‌شوند قطعا بزودی قدرتشان را ازدست خواهندداد با کسانی که قرار است جايگزين آنها شوند وارد مذاکره و معامله می‌شوند و اعلام می‌کنند آماده‌اند دست از مبارزه بيشتر برای حفظ قدرتشان بردارند و درنتيجه خونريزی بيشتری صورت نگيرد، به شرطی که به آنان قول داده شود که امان می‌گيرند و به خاطر جنايتهايشان محاکمه نمی‌شوند. اگرچه اين مذاکرات و معاملات قطعا غيرعادلانه هستند، امّا می‌توانند جان چنان عده زيادی را از خطر درامان نگه دارند که نمی‌توان به سادگی و بی‌درنگ با اين دليل که جدا غيراخلاقی هستند ردشان کرد و کنارشان گذاشت. جان و زندگی قربانيان آينده به هيچ روی اهميتی کمتر از جان و زندگی قربانيان گذشته ندارد
imaanbaashtimonfared
يک زن را در نظر بگيريد که مادر اطفالی خردسال است و شوهرش رابطه‌ای با بهترين دوست او برقرار می‌کند. اين احساس خيانت، هم خيانت شوهر هم خيانت آن بهترين دوست، کسانی که او قاعدتا بايد بيش از همه به آنها اعتماد می‌کرد، فقط مربوط به شخص خود او نمی‌شود بلکه مربوط به فرزندانش هم می‌شود، و شايد اصلاً در وهله نخست مربوط به فرزندانش شود که چگونه يکی از کسانی که بايد مراقب و حامی‌شان می‌بود به آنها خيانت کرده و آسيب رسانده است. بخشودن شوهر و آن بهترين دوست مثل خيانتی مضاعف نسبت به فرزندان و ناديده گرفتن و بی‌اعتنا گذشتن از کنار صدمه‌ای است که از اين راه به اين کودکان وارد می‌آيد.
imaanbaashtimonfared
القای اين مطلب که خطاکاران و جنايتکاران واقعا مقصر و سزاوار سرزنش نيستند، و شايد حتی اصلاً دست به کار خطايی نزده‌اند، معذور داشتن و معاف کردن آنها و چشم پوشيدن بر اعمال دهشتناک آنهاست، و اين سبب می‌شود که ما دست از همين تلاش‌های اندک و ناکافی‌مان برای پيشگيری از وقوع دوباره چنين خطاهايی برداريم.
niloufar.dh
يکی از نسل‌کش‌های رواندايی، ژان ژيروموهاتسه بعدها درباره رفتارش در دوره نسل‌کشی چه می‌گويد: برای من، کشتن تبديل به يک لذّت شده بود. اولش، برای جلب رضايت حکومت می‌کشتم. بعد از آن، ميل و علاقه‌ای به اين کار پيدا کردم. با شور و شوق و لذت واقعی افراد را دنبال می‌کردم، گير می‌انداختم، و می‌کشتم. ديگر مثل اين نبود که دارم برای حکومت کار می‌کنم، مثل اين بود که برای دل خودم اين کار را می‌کنم... وقتی می‌کشتم خيلی خيلی هيجان‌زده بودم. هر نوبت از کشتارهايم را خوب به ياد دارم. بله، هر روز صبح با هيجان از خواب بيدار می‌شدم تا بروم به بيشه‌زار. بله، شکار بود، شکار انسان... آدمکشی مثل يک جشن بود. در پايان روز، يا هر وقت که فرصتی پيش می‌آمد، گاوی را از توتسی‌ها می‌گرفتيم، آن را ذبح می‌کرديم، و بعد کبابش می‌کرديم و با آبجو می‌خورديم. ديگر هيچ‌چيز جلودارمان نبود. جشن بود، يک جشن حسابی.
niloufar.dh
ما بنا به دلايل موجّه بسياری بايد عدالت را به جا بياوريم، عدالتی که توأم با اطلاع‌رسانی عمومی و مجازات است، زيرا اين حق قربانيان است، چه مُرده باشند چه زنده
niloufar.dh
يکی از ويژگی‌های اصلی اينهمه مديحه‌سرايی در اين روزگار در باب عظمتِ بخشودن اين است که تمام توجه معطوف منافعی است که بخشودن برای خود فرد بخشاينده به ارمغان می‌آورد و نه منافعی که عايد فرد بخشوده می‌شود. در چنين تصويری از بخشودن، اگر قربانیِ اعمال ستمگرانه حاضر به بخشودن نشود اسير گذشته خودش می‌شود و زندگی‌اش همچنان تحت‌الشعاع تعرضی که به او شده و شخص متعرّض قرار می‌گيرد.
احسان رضاپور
اخلاق ــ يعنی احترام گذاشتن به نيازها و حقوق ديگران ـ
احسان رضاپور
اطاعت از مراجع صاحب اقتدار، حتی وقتی فرمان‌های زننده و شنيع صادر می‌کنند، از ويژگی‌های بسيار شايع طبيعت بشری است،
imaanbaashtimonfared
کسی که از فجايع و قساوت‌های اجتماعی جان به در برده‌است و بر اين مسئله پا می‌فشارد که به جا آوردن و به ياد داشتن آن نقض اصول اخلاقی بسيار مهمتر از مسائل مربوط به سلامت روانی خود اوست، موضع اخلاقی‌اش به هيچ روی کم‌اهميت يا خوارشمردنی نيست. قربانيانی که چنين نگاه و احساسی نسبت به ستمکاران و متعرّضان به حقوق انسانی دارند درواقع آسودگی روحی و روانی خودشان را فدا می‌کنند، آن هم نه برای انتقامجويی، بلکه به خاطر حس والاتر عدالت.
imaanbaashtimonfared
اعلام کردم حاضرم دشمنانم را ببخشايم، و شايد حتی به آنها مهر بورزم، امّا فقط زمانی که نشانه‌های معيّنی از ندامت و پشيمانی را از خود بروز دهند، يعنی، وقتی که ديگر دست از دشمنی با من بردارند و دشمن من نباشند. در غير اين صورت، يعنی زمانی که دشمن همچنان دشمن است و همچنان اين ميل آزار رساندن به مرا حفظ کرده است، معلوم است که نبايد او را بخشود: می‌شود سعی کرد او را نجات داد، می‌شود (و بايد!) با او بحث کرد، امّا داوری کردن او، و نه بخشودنش، وظيفه ماست.
niloufar.dh
بخشودن لزوما مجازات را منتفی نمی‌کند. آنچه بخشودن منتفی می‌کند مجازات خطاکار صرفا برای رضايت خاطر قربانی است، صرفا برای ارضای اين ميل او به تحميل درد و رنج بر فرد خطاکار.
niloufar.dh
واقع، می‌توان فردی را به خاطر جُرمی که مرتکب شده است بخشود، امّا در عين حال پذيرفت که، حتی جدا از ملاحظات مربوط به بازدارندگی، عدالت اقتضا می‌کند که آن فرد متحمّل نوعی از مجازات شود. يعنی، بخشودن لزوما به معنای کنار گذاشتن اقتضائات عدالت کيفری و جبرانی نيست.
niloufar.dh
بخشودن با سازش و آشتی هم متفاوت است: بخشودن واکنش اخلاقی يک نفر به بيعدالتی يک نفر ديگر است، حال آنکه سازش و آشتی مستلزم اين است که هر دو طرف به احترام متقابلی به هم برسند.
niloufar.dh
درنظر بگيريد که يکی از نسل‌کش‌های رواندايی، ژان ژيروموهاتسه بعدها درباره رفتارش در دوره نسل‌کشی چه می‌گويد: برای من، کشتن تبديل به يک لذّت شده بود. اولش، برای جلب رضايت حکومت می‌کشتم. بعد از آن، ميل و علاقه‌ای به اين کار پيدا کردم. با شور و شوق و لذت واقعی افراد را دنبال می‌کردم، گير می‌انداختم، و می‌کشتم. ديگر مثل اين نبود که دارم برای حکومت کار می‌کنم، مثل اين بود که برای دل خودم اين کار را می‌کنم... وقتی می‌کشتم خيلی خيلی هيجان‌زده بودم. هر نوبت از کشتارهايم را خوب به ياد دارم. بله، هر روز صبح با هيجان از خواب بيدار می‌شدم تا بروم به بيشه‌زار. بله، شکار بود، شکار انسان... آدمکشی مثل يک جشن بود
imaanbaashtimonfared
پيامبران بزرگ بخشودن ـ والامقامانی چون بودا، عيسی، گاندی، و مارتين لوترکينگ ـ تصويری رفيع و رفعت‌بخش از محبت ورزيدن به دشمنان و آزاردهندگانمان ارائه می‌دهند و بخشودن را واکنش اخلاقی خيره‌کننده‌ای نسبت به آنچه بر ما روا داشته‌اند قلمداد می‌کنند. آنچه سبب می‌شود زندگی آنان نمونه‌های اخلاقی الهام‌بخشی برای ما شود اين است که آنها زندگی‌شان را وقف ديگران کردند؛ آنها به هيچ وجه خودشان را در کانون توجّه قرار نمی‌دادند چه رسد به اينکه بخواهند ياد بگيرند که چگونه احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند.
niloufar.dh

حجم

۱۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد