اين قاطی کردن موقعيت اخلاقی خطاکاران و قربانيان و محو کردن خط فارق ميان آنها، يکی از ناخوشايندترين ويژگیهای آن دسته از رويکردها به تبعات کشمکشها و منازعات است که کلاً بار هر تقصير و گناهی را از دوش خطاکاران برمیدارند. معذور داشتن و معاف کردن خطاکاران با آن شرايطی که در فهرستمان آورديم همخوانی ندارد و خصوصا قربانيان را در معرض تعدّیها و آسيبهای بعدی و بيشتر قرار میدهد، چون منکر ماهيت ستمی میشود که بر آنان رفته است و مؤکدا يک برابری و همترازی اخلاقی ميان قربانيان و خطاکاران برقرار میکند.
niloufar.dh
تهی کردن اخلاق از محتوايش، ديگر راهی برای ما باز نمیگذارد که حتی دهشتناکترين ستمگریها را محکوم کنيم، چون همه آنها صرفا نتيجه علل ريشهایشان هستند، و فرقی هم نمیکند که اين علل ريشهای چه باشند، و مرتکبان اين اعمال ددمنشانه به نحوی علاجناپذير و درمانده دستخوش و بازيچه آن نيروهای علّی بودهاند، همچنانکه قربانيان هم چنين وضعی دارند.
niloufar.dh
اگر ما صرفا بر نيکیهايی که بخشودن برای فرد قربانی يا جامعهای دستخوش کشمکش و تضادّ و ستم در بر دارد تأکيد کنيم و عدالت را از قلم بيندازيم، درواقع و عملاً خواستار آن شدهايم که ملاحظات مربوط به عدالت تحتالشعاع ملاحظات مربوط به آينده بهتر شخص يا اجتماع قرار گيرد. امّا به نظر میرسد ما با اين کار درواقع رفتاری با قربانيان میکنيم که گويی آنها و رنجشان درنهايت اهميت اخلاقی زيادی ندارند
niloufar.dh
يک تيرگی خاموش در اعماق روان ما هست که کرارا تقريبا همه ما را به سوی رفتارها و کردارهايی سوق میدهد که میدانيم غلط هستند، و در برخی موارد منجر به سر زدن اعمال دهشتناک شرارتبار میشود.
احسان رضاپور