بریدههایی از کتاب گمشده شهرزاد
۴٫۳
(۴۹)
خالهخاور توی سایهها، جلو دو لنگه در چوبی و بلند، ایستاد و با نگهبانهای دَمِ در صحبت کرد. نگهبانها با کلاهخودهای بلندی که بر سر داشتند و خنجر و شمشیری که به کمر بسته بودند، عبوس و ترشرو به نظر میآمدند.
از هنگامی که یکی از کشتیهای تجاری غرق شده و عمواِلی داروندارش را از دست داده بود، سالها میگذشت.
Aboozar Shakibafard
قصهها میتوانند جانِ آدمها را هم نجات بدهند.
کاربر ۱۴۲۱۸۶۰
وقتی کسی آرزویی میکند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز میکند. و هنگامیکه تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک میکند.
از اینرو باید به هنگام آرزو کردن بسیار دقت کرد.
Asa
گریه کردم. برای زینب، برای شهرزاد، برای دختری که در اتاق من توی کاخ زندگی کرده و اکنون مرده بود، گریه کردم. برای تمام زنانی که مرده بودند برای تمام بدبختیهایی که به دلیل رنج و عذاب شهریار از همسر اولش، بر سر شهر آمده بود، گریه کردم.
گویی در این جهان عذاب بر عذاب، تنفر بر تنفر و باز عذاب بر عذاب انباشته میشود. گذشت. ما گذشت نداریم. ما به هنگام عذاب فقط احساس تنفر میکنیم. و بدینسان در چرخهای هولناک، عذاب و تنفر دوباره آغاز میشود.
تسنیم
خالهخاور همیشه میگفت قبل از اینکه حرفی را به زبان بیاورم آن را خوب سبک و سنگین کنم. میگفت: «مرجان، حرفت را هفتبار توی دهان بگردان. هفتبار.» همیشه میگفت اگر کلمهها را مثل زنبور از دهانت رها کنی، برمیگردند و خودت را نیش میزنند.
n re
گاه آدمی، پس از آنکه به آرزویش میرسد، میبیند چنانکه باید و شاید بهعاقبت کار نیندیشیده است.
n re
معلولیت فقط یک شکل ندارد. منظورم این نیست که آدمها به اشکال مختلف، مثلاً از دست یا از پا یا از زانو، فلج میشوند. منظورم این است که انسان از قلب هم ممکن است فلج شود. انسان ممکن است با تمام وجود به کسی خشم بگیرد. در آنصورت سنگینی چنین خشمی بر قلب خود او هم فشار میآورد و آن را بهچنان شکل غیرعادی و غریبی درمیآورد که زیر سنگینی آن همیشه عذاب خواهد کشید.
Somayeh
مرجان، من از دوست داشتن او شرمسار نیستم. دوست داشتن دیگری هیچ ایرادی ندارد. آنچه ایراد دارد، تنفر است.
Somayeh
«امید، همه ما را به انجام کارهایی غیر عاقلانه وامیدارد.»
mah_s
خالهخاور همیشه میگفت که آرزو، نیرویی نهفته در دل خود دارد. میگفت وقتی کسی آرزویی میکند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز میکند. و هنگامیکه تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک میکند.
از اینرو باید به هنگام آرزو کردن بسیار دقت کرد.
کاربر ۳۶۹۶۵۹۷
اگر انسانها کاربرد کلمهها را بدانند نیازی به شمشیر یا سپاهیانی گوش به فرمان ندارند. راه و رمز به قدرت رسیدن ضعیفان در کلمهها نهفته است.
FarimahOmidi
رویاها را همیشه باید به یاد داشت، چرا که از آنها میتوان آموخت. هرچند که در آغاز ایبسا چگونگی این آموختن آشکار نباشد.
FarimahOmidi
گویی در این جهان عذاب بر عذاب، تنفر بر تنفر و باز عذاب بر عذاب انباشته میشود. گذشت. ما گذشت نداریم. ما به هنگام عذاب فقط احساس تنفر میکنیم. و بدینسان در چرخهای هولناک، عذاب و تنفر دوباره آغاز میشود.
FarimahOmidi
آیا آدمیان با انتخاب قصههای مشخص نمیخواهند حوادث آنها را به زندگی خود بکشانند؟ چنانکه زندگیشان کمکم پژواک قصههایشان شود؟
FarimahOmidi
«کبوترک، همه ما درگیر شیاطین درون خودمان هستیم. هنگامیکه آنها را پرورش میدهیم ـ بر سینه میگذاریم و هر روز تغذیهشان میکنیم ـ این درست همان هنگامی است که آنها جان و روان ما را تیره میکنند.»
FarimahOmidi
تغییر قیافه فقط تغییر لباس نیست. بهترین تغییر قیافه میتواند فقط یک نگاه باشد.
FarimahOmidi
قصهها اغلب از قصهگوها فرزانهترند.
FarimahOmidi
رویاها را همیشه باید به یاد داشت، چرا که از آنها میتوان آموخت.
Fateme Soltani
ما گذشت نداریم. ما به هنگام عذاب فقط احساس تنفر میکنیم. و بدینسان در چرخهای هولناک، عذاب و تنفر دوباره آغاز میشود.
Fateme Soltani
در قصههای قدیمی، گاه ضعیفترین موجودات به چنان نیرویی دست مییابند که کسی انتظار ندارد. مثلاً شغالی از میشی فریب میخورد یا موشی جان شیری را نجات میدهد.
اما این موضوع فقط ابتکار قصهگو برای جذب شنوندگانش نیست. این موضوع گاه واقعاً اتفاق میافتد.
Fateme Soltani
حجم
۲۱۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۲۱۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
قیمت:
۹۹,۶۰۰
تومان