بریدههایی از کتاب گمشده شهرزاد
۴٫۳
(۴۹)
اگر قصههایمان را با هم قسمت نکنیم و آنها را چون ادویه و عاج و ابریشم، آزادانه از مرزهایمان عبور ندهیم، تا ابد همه باهم بیگانه خواهیم ماند.
mah_s
در این دنیا هیچکس نمیداند چه بر سر آدمها خواهد آمد.
s
«مرجان، حرفت را هفتبار توی دهان بگردان. هفتبار.» همیشه میگفت اگر کلمهها را مثل زنبور از دهانت رها کنی، برمیگردند و خودت را نیش میزنند.
Sara.iranne
خالهخاور همیشه میگفت که آرزو، نیرویی نهفته در دل خود دارد. میگفت وقتی کسی آرزویی میکند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز میکند. و هنگامیکه تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک میکند.
از اینرو باید به هنگام آرزو کردن بسیار دقت کرد.
Sara.iranne
اگر کلمهها را مثل زنبور از دهانت رها کنی، برمیگردند و خودت را نیش میزنند.
n re
«اِلی، من ابریشم و جواهر نمیخواهم. من هیچوقت نه از جواهر استفاده میکنم و نه از ابریشم. برای من این خانه... تو... و غذایی که همه ما را سیر کند، کافی است. من بیشتر از این نمیخواهم.»
Sara.iranne
گاه آدمی، پس از آنکه به آرزویش میرسد، میبیند چنانکه باید و شاید بهعاقبت کار نیندیشیده است.
Sara.iranne
شهرزاد ادامه داد: «بههرحال قصهگو حق ندارد آن بخشهایی از قصه را که با آن موافق نیست حذف کند و بقیه آن را شستهرفته و پاکیزه کند. در آنصورت جوهر قصه را از بین برده است. قدرت نهفته در آن را ربوده است
Somayeh
وقتی کسی، مثل شهرزاد، قصههای قدیمی را تعریف میکند، کمکم حافظ دانش گذشتگان میشود. چنین آدمی خِرَد گیتی را جمعآوری میکند و آن را بهخاطر میسپارد. او گرد و غبار قصهها را پاک میکند، چینوچروکشان را میگیرد، ایبسا یکی دو وصله هم به آنها میزند و بعد آنها را به شنوندگان قصههایش هدیه میکند.
Somayeh
قصههایی هستند که با صدای بلند تعریف نمیشوند. آدمیزاد این قصهها را میسازد و آنها را آهسته برای خودش تعریف میکند. قصههای خصوصی. او آنقدر آنها را بازگو میکند که پس از مدتی دیگر نیازی به وجودشان احساس نمیکند.
فایزه . ح!
قصهگوها، توی قصههایشان حرفهایی میزنند که اگر خارج از قصهها بود، به دردسر میافتادند.
Somayeh
انسان از قلب هم ممکن است فلج شود.
az_kh
عیب انتظار این است که ذهن آدمی به کاری مشغول نمیشود و وقتی ذهن به کاری مشغول نشد، فکرهای نگرانکننده به آن راه مییابند.
az_kh
قصه مرا به دنیای خود برد، درهای خود را به روی من گشود و شگفتیهایی از دنیای دلربای خود به من نشان داد که پیش از آن، با وجود آنهمه تکرار، هرگز ندیده بودم.
Asa
در سکوت هم نیروی فراوانی نهفته بود.
n re
خالهخاور همیشه میگفت که آرزو، نیرویی نهفته در دل خود دارد. میگفت وقتی کسی آرزویی میکند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز میکند. و هنگامیکه تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک میکند.
maryam
قصهها سرشار از معنی هستند. ایبسا بهخاطر آنچه شما فکر میکنید در قصهای نهفته است، شیفته آن قصه میشوید اما از آنچه قصه با شنوندگان شما میکند، هرگز نمیتوانید مطمئن باشید.
Somayeh
مردم برای انتخاب هندوانهٔ رسیده، شیوههای مختلفی به کار میگیرند. گروهی به هندوانه ضربه میزنند تا صدای پوکی از درون آن بشنوند. گروهی آن را بو میکنند و فکر میکنند با این روش میتوانند هندوانههای رسیده را تشخیص بدهند. گروهی هم به آن نگاه میکنند و معتقدند اگر زیر راهراههای پوست، تهرنگی از زردی به چشم بخورد، میوهٔ رسیده است. (گرچه این شیوه فقط در مورد طالبی و خربزه بهکار میرود.)
اما خالهخاور به من یاد داده است تا به سر هندوانه یعنی به محل کنده شدن آن از بوتهاش نگاه کنم. اگر سر هندوانه سفت و فرو رفته باشد، هندوانه رسیده و شیرین است.
Somayeh
خالهخاور همیشه میگفت که آرزو، نیرویی نهفته در دل خود دارد. میگفت وقتی کسی آرزویی میکند، تمام هوش و حواسش را روی آن آرزو متمرکز میکند. و هنگامیکه تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز کرد، به رخ دادن آن چیز، کمک میکند.
از اینرو باید به هنگام آرزو کردن بسیار دقت کرد.
Somayeh
گاه آدمی، پس از آنکه به آرزویش میرسد، میبیند چنانکه باید و شاید بهعاقبت کار نیندیشیده است. از این نمونه در قصههای قدیمی، هنگامیکه دیوی آرزوی انسانی را برآورده میکند، بسیار است. در این قصهها کسانیکه آرزوهایشان برآورده شده است ناگهان متوجه میشوند آنچه را که به آن رسیدهاند ابداً نمیخواهند.
Somayeh
حجم
۲۱۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۲۱۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
قیمت:
۹۹,۶۰۰
تومان