بریدههایی از کتاب دروغگویی روی مبل
۴٫۲
(۲۲۷)
پیشداوری نکن. اگر موضعی پرهیزگارانه و اخلاقی بگیری، بیمارت را از دست خواهی داد. پذیرا باش.
Pariya
نخواه که همهی دنیا را در آغوشت بگیری. اگر میخواهی به مردم کمک کنی، به آنها کمک کن که مادر و پدر خودشان باشند.
Pariya
ترانهها فرق دارن ولی ملودی یکیه
Pariya
«اگه اون دختره اونقدر بده که تو فکر میکنی، احتمالاً بهترین کار اینه که کاری نکنی و بذاری با هم درگیر بشن. اینطوری اونا توی بنبست گیر میکنن، توی جهنم شخصی خودشون.»
Pariya
یه چیزی که از تجربهم با اونا یاد گرفتم اینه که خشمت رو قورت نده. باور کنین!
Pariya
«بیا تصور کنیم که اگه همین حالا برگردی و باهاش صحبت کنی، چی میشه.»
Pariya
«موضعت رو حفظ کن ... به خودت یادآوری کن که چند وقت بود میخواستی همچین کاری بکنی ... تو کاری رو کردی که به نفعت بوده ... این مهمترین کاریه که تو انجام دادی.»
Pariya
برای آدمایی که با هم صمیمی میشن، دیگه برگشتن به یه رابطهی عادی، تقریباً محاله.
Pariya
میگن هدف درمان اینه که خودت پدر و مادر خودت بشی.
farnaz Pursmaily
“اگر میخواهید به خودتان افتخار کنید، کارهایی انجام دهید که مایهی افتخارتان باشد.”
farnaz Pursmaily
کسی که به کارش عشق میورزد، خوششانس است.
Pariya
آیا این یک رابطه بود؟ نه! با هم بودن ما یه چیز واقعی نبود؛ اون از من به عنوان یه نماد استفاده میکرد. رابطه داشتنش با منم همینطور؛ یه چیز غیرواقعی بود. اون خودش رو تهی احساس میکرد و میخواست خودش رو با جوهر من پر کنه. آیا میتونست بفهمه داره چه کار میکنه؟ میتونست متوجه بشه که داره به اشتباه نمادها رو جای واقعیت انضمامی میذاره؟
کاربر ۱۳۶۷۰۲۹
گاهی اوقات سرنوشتْ ما رو به موقعیتهایی میکشونه که توش چیزای درستْ غلطه
یک کتابخوان
زندگی مثل شطرنجه: وقتی بازی تموم میشه، همهی مهرهها - پیادهها، شاهها و وزیرها - همه به یک جعبه برمیگردن.
zohre
ما همیشه روز تولد رو به عنوان جیزی خوشحال کننده جشن میگیریم، ولی به نظر من عکس این مسئله صادقه. این تولدها نمادهای ناراحتکنندهای هستن که نشون میدن عمرمون در حال تموم شدنه و جشن تولد تلاشی برای رد کردن این ناراحتیه. تو هم چنین حسی داری؟
Moha
«میدونی! میگن هدف درمان اینه که خودت پدر و مادر خودت بشی. فکر کنم چنین چیزی رو میشه در مورد مشاوره هم گفت. هدف این جلسات مشاورهای اینه که خودت مشاور خودت بشی. خوب! ... بذار ببینیم در مورد خودت چی میدونی.»
لیلی مهدوی
بزرگبینیِ موکلت احتمالاً پوششی روی تصویر خودشه؛ تصویری که پر از شک و شرم و عدم اعتماد به نفسه. افراد متکبر معمولاً احساس میکنن که برای اینکه در سطح دیگران باقی بمونن باید بیش از حد به دست بیارن. بنابراین، به منظر من نباید دنبال خود بزرگبینی و عشق به خودش باشی. در عوض، باید روی تحقیر نفسش تمرکز کنی
لیلی مهدوی
خشم و انتقام آنقدر در وجود کَرول ریشه کرده بودند که حالا بدون آنها احساس گمشدگی میکرد. هر بار به انگیزههایش فکر میکرد و این کاری بود که خیلی انجام میداد - دربارهی کاری که انجام میداد و دلیلش احساس گیجی میکرد.
لیلی مهدوی
به نظر من خیلی از مردم از وجود تصادف و اتفاق احساس ناراحتی میکنن و این ناراحتیشون رو با اعتقاد به اشکالی از ارتباطات کیهانی تسلی میدن. من هیچ وقت به سمت چنین چیزهایی کشیده نشدم. میشه گفت ایدهی تصادفی بودن و لاقیدی طبیعت هیچ وقت منو ناراحت نکرده. چرا یک “تصادف” ساده اینقدر ترسناکه؟ چرا باید چیزی غیر از تصادف و اتفاق رو تصور کنیم؟
لیلی مهدوی
وقتی قبول کنه که خودش خالق موقعیتش بوده، میتونه بفهمه که برای رهایی خودش قدرت داره: انتخابهاش میتونن اون رو به این رهایی برسونن؛ انتخابهاش میتونن اون رو از این مخمصه در بیارن.»
amir_abbas
حجم
۶۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۶۳۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان