بریدههایی از کتاب قلعه حیوانات
۴٫۵
(۵۲۴)
«خرها عمر زیادی دارند، کدام یک از شما تا به حال الاغ مرده دیدهاید،»
sepide
همیشه خوکها تصمیم میگرفتند و سایر حیوانات حقی برای تصمیم گرفتن نداشتند؛ ولی رأی دادن را یاد گرفته بودند.
sepide
در این مبارزه ما باید با هم متحد شویم و رفاقتمان به هیچ دلیل از بین نرود. بشر دشمن ماست و حیوانات همگی دوستند.»
sepide
و این را هم به خاطر داشته باشید که ما همانند بشر نیستیم و برای مبارزه با او نیازی نیست که روشهای آنها را به کار ببندیم و حتی در زمان پیروزی نباید ظلمها و شرارتها و عادات بدشان را انجام دهیم.
sepide
دیر یا زود، فراخواهد رسید
که این بشر ظالم محو گردد
و این همه دشتهای سبز انگلستان
تنها از آن ما شود، چه دیر و چه زود
افسارها از گردنمان پایین آید
یوغها بازگردد از بینی
زینها زنگ خواهد زد
بر سر دوش ما دیگر تازیانهای نخواهد آمد
رنجِ بار سنگینی را دیگر نمیکشیم
ثمره کارمان را خودمان میخوریم
sepide
شما گاوهایی که در جلوی من ایستادهاید، سال گذشته چندین هزار گالن شیر دادهاید. بر سر آن شیر که باید برای تقویت گوسالههایتان مصرف میشد، چه پیش آمد؟ تمام قطرههای آن را دشمنان ما خوردند. شما مرغها در سال پیش چند عدد تخم کردهاید و چند تا از آنها جوجه شدهاند؟ بقیه به بازار رفت تا برای جونز و اطرافیانش تبدیل به پول گردد.
تو کلوور! کرههایت که باید در پیری عصای دستت و سبب شادمانی تو باشند کجایند؟ همه را در یکسالگی فروختند و تو دیگر آنها را نخواهی دید. در ازای اینهمه جانکندن و چهار کره چه چیزی جز جیرهٔ غذا و گوشهٔ طویله برایت مانده است؟
sepide
آیا این به این خاطر است که این سرزمین شرایط خوبی ندارد و به قدری فقیر است که نمیتواند به ساکنینش زندگی مرفه و خوبی را بدهد؟ نه دوستان!
این خاک، خاک انگلستان، بسیار حاصلخیز است و آب و هوای مساعد برای بوجود آوردن مواد غذایی برای تعداد زیادی از حیوانات ساکنش را دارد. مثلاً مزرعهٔ خودمان میتواند از دوازده اسب، بیست گاو و صدها گوسفند نگهداری و پذیرایی کند، به نحوی که همه در آسایش زندگی کنند. آسایشی که ما الآن نمیتوانیم حتی تصورش را بکنیم. پس چرا ما با این نکبت زندگی میکنیم؟
sepide
ما خوکها علاقهای به سیب نداریم، مثلاً خود من. ولی چون ما خوکها کارمان فکری است و تمام اوضاع و احوال مزرعه به عملکرد ما بستگی دارد و ثابت شده که این مواد برای سلامتی مفید هستند، پس برای سلامتی، ما به آنها احتیاج داریم.
Jasper_Org83
شجاعت تنها کافی نیست. وظیفهشناسی و اطاعت و تفکر هم اهمیت دارد.
Jasper_Org83
نمیتوانستند تشخیص دهند که کدامیک حیوان است و کدامیک انسان! دیگر ممکن نبود که یکی را از دیگری تمیز دهند. آدمها شبیه خوکها بودند و خوکها شبیه آدمها!
sahand
نمیتوانستند تشخیص دهند که کدامیک حیوان است و کدامیک انسان! دیگر ممکن نبود که یکی را از دیگری تمیز دهند. آدمها شبیه خوکها بودند و خوکها شبیه آدمها!
Bahar
نمیتوانستند تشخیص دهند که کدامیک حیوان است و کدامیک انسان! دیگر ممکن نبود که یکی را از دیگری تمیز دهند. آدمها شبیه خوکها بودند و خوکها شبیه آدمها!
HALI
اسکوئیلر از روی قطعهٔ کاغذی دراز، که با یکی از پاهای جلویش آن را نگه میداشت، برایشان از گسترش کار و اینکه تولید مواد غذایی دویست درصد، سیصد درصد و حتی پانصد درصد افزایش یافته میخواند و حیوانات هم دلیلی برای رد کردن گفتههای او نداشتند، مخصوصاً که دیگر آنها به طور کامل از شرایط زندگیشان پیش از انقلاب چیزی به خاطر نداشته و فکر میکردند که با این روش که پیش میروند، در آینده کمتر کار خواهند کرد؛ هرچند که بعضی از روزها دلشان میخواست که آمار کمتری از پیشرفت به خوردشان میدادند و در عوض جیرهیغذاییشان بیشتر میشد.
علی نصیر
پس دوستان، این مسئله مثل روز روشن است که این زندگی نکبتبار ما سرشار از ظلم بشر است. بشر را از میان برداشته تا صاحب و مالک دسترنج خود شوید. فقط با این کار میتوانیم آزاد و ثروتمند شویم. چه کار باید انجام دهیم؟ این بسیار ساده است باید تمام تلاشمان را شبوروز از اعماق وجود برای انقراض نسل بشر انجام دهیم. دوستان! پیام من برای شما یک دگرگونی است!
کاربر ۴۸۵۶۴۸۶
همیشه خوکها تصمیم میگرفتند و سایر حیوانات حقی برای تصمیم گرفتن نداشتند؛ ولی رأی دادن را یاد گرفته بودند.
کاربر ۴۵۹۷۱۰۲
بعضی حرف از وفاداری نسبت به جونز میزدند و او را «ارباب» مینامیدند و یا میگفتند که او صاحب ماست و اگر او نباشد غذایی به ما نمیرسد و یا اینکه به ما مربوط نیست که بعد از مرگمان چه اتفاقی میافتد، پس به چه علت خودمان را به سختی بیندازیم؟
Arezuwishi
باید بگویم که زندگی ما بسیار کوتاه و پرزحمت و نکبتبار است.
کاربر ۶۵۹۳۸۱
آدمها شبیه خوکها بودند و خوکها شبیه آدمها!
Ali_3219
نمیتوانستند تشخیص دهند که کدامیک حیوان است و کدامیک انسان! دیگر ممکن نبود که یکی را از دیگری تمیز دهند. آدمها شبیه خوکها بودند و خوکها شبیه آدمها!
nastaran M
در حقیقت معیاری نداشتند که زندگی خود را با آن مقایسه کنند. فقط آمار و اعداد اسکوئیلر بود که به آنها نشان میداد که همهچیز روزبهروز بهتر از قبل میشود و این مسئله همچنان برای حیوانات نامفهوم بود و کمکم میفهمیدند که هیچ راهی برای حل مشکلاتشان وجود ندارد و این در شرایطی بود که آنها اصلاً فرصت تفکر نداشتند.
Aliteywb
حجم
۱۳۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۳۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰۵۰%
تومان