بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گربه‌های آدم‌خوار | طاقچه
تصویر جلد کتاب گربه‌های آدم‌خوار

بریده‌هایی از کتاب گربه‌های آدم‌خوار

انتشارات:نیکو نشر
امتیاز:
۳.۴از ۹ رأی
۳٫۴
(۹)
مرگ ضد زندگی نیست، بخشی از آن است.
Shayan
وقتی عزمت را جزم کردی، چیزی نیست که نتوانی ازش خلاص شوی و وقتی شروع کنی به دور ریختن اشیا، خودت را می‌بینی که می‌خواهی از شر همه چیز خلاص شوی. انگار حال و روزت شده باشد حال و روز آن قماربازی که همه چیزش را باخته و باز هوس قمار دیگر دارد. آن وقت مشکل می‌شود به باقیمانده چسبید.
Shayan
حکماً نامه‌اش را دویست باری خوانده‌ام. هر بار هم غم سنگینی به دلم چنگ انداخته است. همان غم اضطراب‌آوری که وقتی به عمق چشمانم زل می‌زد احساس می‌کردم. از این احساس خلاصی نداشتم.
-؟!.شبح.!؟-
در ماه ژوئن بیست سالش شد. برایم مشکل بود بیست‌ساله بدانمش. همیشه خیال می‌کردیم بهترین چیز برای ما رفت و آمد در جایی بین هجده و نوزده‌سالگی است؛ یعنی بعد از هجده نوزده بیاید و بعد از نوزده هجده. این جوری می‌فهمیدیم؛ اما حالا او بیست سالش شده بود. زمستان بعد من هم بیست‌ساله می‌شدم. فقط دوست مرده‌ی ما همیشه به همان حال می‌ماند ــ تا ابد هفده‌ساله.
🌟Catalina🌟
همیشه خیال می‌کردیم بهترین چیز برای ما رفت و آمد در جایی بین هجده و نوزده‌سالگی است؛ یعنی بعد از هجده نوزده بیاید و بعد از نوزده هجده.
mj94
خوردن مهم‌تر از اونه که بیشتر مردم خیال می‌کنن. تو زندگی آدم وقتایی پیش می‌یاد که فقط باید چیز خیلی خوشمزه‌ای بخوره و وقتی سر چهارراه واستادی، بسته به این‌که کدوم راهو انتخاب کنی ــ رستوران خوب یا بد ــ زندگی‌ت دگرگون می‌شه. مث اینه که این طرف نرده بیفتی، یا اون طرف.
Tamim Nazari
« می‌گن تنها چیزی که باید ازش ترسید، خود ترسه، اما من این حرفو باور ندارم. » بعد لحظه‌ای مکث کرد و افزود: « آه، ترس که سر جاش، باشه. ترس به شکلای مختلف، تو زمانای مختلف سراغمون می‌یاد و وجودمونو لبریز می‌کنه؛ اما ترسناک‌ترین کاری که می‌تونیم تو این مواقع بکنیم اینه که بهش پشت کنیم و چشمامونو ببندیم؛ چون در این صورت ارزشمندترین گوهر درونمونو برمی‌داریم و تسلیم عنصر دیگری می‌کنیم. در مورد من این عنصر موج بود. »
Mary gholami
یک سال پس از ازدواج پسری برایش زایید و سه روز پس از آن مرد و بی‌سر و صدا و سریع جسدش را سوزاندند. نه گرفتاری زیادی کشید و نه رنج درخور اعتنایی را تحمل کرد. فقط در عدم محو شد، انگار کسی پشت صحنه رفته و چراغ را خاموش کرده باشد.
-؟!.شبح.!؟-
از این احساس خلاصی نداشتم. مثل باد نه شکلی داشت و نه وزنی و نمی‌توانستم آن را به دور خود بپیچم.
-؟!.شبح.!؟-
مرگ ضد زندگی نیست، بخشی از آن است.
امیر

حجم

۱۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۱۰۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد